کنون از عشق سر مستم , به جام باده پیوستم
گهی بالا گهی پستم , پریشانی زبردستم
( رهبر معظم و روشنا )
***
سیه گیسوی افشاندی
رخ ماهت، هویدا شد
سیه چشمان خمارت
مرا، جام مسیحا شد
کمان ابروی مشکینت
قلم بر پرده دل زد
دلم صورتگر رویت
رخ زردم، حمیرا شد
شمیم تاب گیسو یت
دلم پروانه رویت
زعطر آن نفسهایت
دویدم بر در و کویت
شراب ارغوانی را
گل از کوی تو،محمل شد
نسیم مهربانی را
صبا زان طره،منزل شد
لبانت خنده زد ، گل شد
دل من پر ز سنبل شد
نگاه مست و جانانت
دلم را شمع محفل شد
دمم را عشق ساحل شد
نفس را عشق حاصل شد
سرم از عشق، عاقل شد
زبان در عشق، ناقل شد
مرا مهر تو شامل شد
غم عشق تو، راحل شد
نمی دانم، چه حاصل شد
همی دانم که قابل شد
شراب عشق نازل شد
جمال عشق کامل شد
زعشق ات، اوج بگرفتم
مرا موج تو، حامل شد
کنون از عشق سر مستم
به جام باده پیوستم
گهی بالا ، گهی پستم
پریشانی زبردستم
من از عقل زمین جستم
ز اطوار غمین رستم
به حَوٌل حال پیوستم
پیام آخرین هستم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7977456341/313_56.jpg
http://s5.picofile.com/file/8114489226/313_0056.jpg
http://s5.picofile.com/file/8137994700/313_00056.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8172047584/313_000056.jpg
چون یقین کردی که عشق هستی, پسر*
کرده ای بر عالم غیب ات سفر*
( رهبر معظم و روشنا )
***
روشنا را بشنوید,
حرف رَوی*
حق دنان گشته به دنیا ,
اخروی*
هر که در دنیا,
نه حق را دیده است*
آخر دنیا حقیر است,
معنوی*
آخر دنیا,
چه دانی چون شوی*
گویم ات بی شک,
که نان و خون شوی*
نان ات اندرجسم و تن,
هامون شوی*
خون ات اندر روح و جان,
هارون شوی*
در حریم عشق,
چون جن و پری*
مونس دم ,
لیلی و مجنون شوی*
جان جانان است جان ات,
نا زنین*
چون به جانان در رسی,
مأمون شوی*
سالها ها را بوده ای,
در نان و خون*
عاقبت در لامکان,
مأذون شوی*
حق تجلی کرده است,
در نان و خون*
نان و خون,شد اکمل و‘
آدم کنون*
این تکامل بُد
ز "قرآن کریم"*
خوانده می گردد
ز بالا, مستقیم*
آسمان پر ستاره,
بشنوی*
شرح عشق است و
کتابی معنوی*
تا کرامت زین معانی
نشنوی*
خود چه سود,
گر بشنوی حرف روی*
آری "قرآن کریم"ات
دنیوی*
انجمی دارد,
به نوری ره روی*
شمس و مولا و
فقیه و فلسفی*
واگذارید, روشنا
گوید خفی*
دین و دنیا هر دو
باشد زندگی*
آب دنیا,خود,
هوای اخروی*
جان من,این نان و
خون اشرفی*
دم به دم آرد,
قوای معنوی*
هان,محیط بر
"کذب و کفر" ات بشنوی*
قلب قدیس و سلیم است,
مثنوی*
"قاف" و "قرآن مجید" ام
در ثنا*
"نون" , قلم, مایسطرون
گوید لنا*
آری این قدیس پر نور و
صفا*
نعمتی مجد است و
"نون"ی مصطفا*
معنی این "نون",
قلم را شد رسا*
دردلم بینم,
نگویم از هوا*
هان به احوال مجید ام,
کن ثنا*
شدمثانی بر حکیم ام,
روشنا*
ای پسر لب بند و
لام در کام گیر*
بی صدادر آن نفس ,
آرام گیر*
می کشد دم را
الف لام ات همی*
از نفس,هر دم*
تو گیری مرهمی*
چون درون آید,
تو در فکر ی مدام*
چون برون آید,
تو در ذکری دوام*
آریآن "لام و الف" ,
مرئی, چو "میم" *
شد الفلامیم (الم) و
"قرآنی عظیم" *
هان الفلام (ال)
حرف تعریفِ
من است*
قاری انفاس و
تصریف تن است*
هان که من مکتوب
حالم می شوم*
حال من می گردد و
من می روم*
این زمان,
مکتوب احوال من است*
وین زمین,
مصلوب اشکال تن است*
بهترین احوال من,
عشق است و بس*
عشق باشد,
لا زمان را دسترس*
عشق گردی,
آگه از باقی شوی*
در بقای عشق,
آگاهی شوی*
گر تو آگاهی شوی,
"فرقان" شوی*
فارغ از
انبوه جسم و جان شوی*
از زمین و آسمان,
پران شوی*
لا مکانی را
دمی سلطان شوی*
روز "فرقان",
"لا " ز"الا" شد رجیم*
عشق و آگاهی و
رحمان و رحیم*
گویم اکنون با تو
"قرآن حکیم"*
خود چه دانی,
تو "الفلام" ی و "میم"*
ای پسر,
چون عشق گردی,
اُسٌ و قُص*
میشود عقل ات به عشق,
روح القُدُس*
عشق "قر آنی عظیم",
عقل ات حکیم*
عشق هردم بوده,
رحمان و رحیم*
گشته روح القُدْس,
بر عشق ات ندیم*
آیه های عشق,
"قرآن حکیم"*
آری عشق باشد,
علیٌ و بس عظیم*
شارح دم,چون
"الفلام است و میم"*
آیه های عشق,
در دل ماندنی ست*
ساقی عقل است و,
حالی خواندنی ست*
گر زبان تو,
عرب یا اعجمی ست*
عقل می خواند روان,
عشق دیدنی ست*
آری "قر آن حکیم ",
حالیدنی ست*
با زبان یا بی زبان,
بشنیدنی ست*
چونکه "خون " تو ,
به عشق گردد عجین*
نون قلم ما یسطرون
"گردی مبین"*
آری : "قرآن حکیم",
گردد مبین*
حق یقین گردد,توگویی,
"یا و سین"(یس)*
"یا و سین" , یحیا و
"قرآن ات یقین"*
اِنَکَ هستی تو خود
از مرسلین*
صیر دیگرزین مثانی,
ذکر توست*
بی تکلم خود صبیاً,
فکر توست*
چون یقین کردی که
عشق هستی, پسر*
کرده ای
بر عالم غیب ات سفر*
گشته ای,
زان صورت غایب خبر*
سینه ات مملو
ز اعجاب بشر*
صدر تو مشروح گردد,
زان ثمر*
آن زبان ات,
پشت دندان پر خبر*
"صاد", صدر است و صبیاً
در حضر*
قلب تو, ذی ذکر,
زبان,بی کر و فر*
چون یقین گشتی که
عشقی در زمین*
صاد و ذی ذکر گشته ,
قلب ات, نا زنین*
صادی و
"قرآن ذی ذکر",
در جنین*
ذاکر عشقی و
هستی لوح دین*
آری قرآن ات ,
یقینی ست,
ای پسر*
در یقین,
ذکر ات,جنینی,
پر ثمر*
گر تو, ذکری جز یقین,
داری شمار*
کی تو زان بینی,
جمال کردگار*
هر که جز ذکری یقین,
گردد سوار*
کرده است خود را
به باطل استوار*
غیر حق هر کس که,
گیرد مستشار*
کرده است خود را ,
اسیر , بی اختیار*
هان خدا "حق الیقین" است,
نازنین*
چون یقین گردی,
شوی حق را مبین*
جملگی در این مثانی,
بیش و کم*
بود احوالی,
ز عقل و قلب و دم*
حال گویم ,
یک مثانی دیدنی*
وان بود "قرآن فجر" و
خواندنی*
چون شبستان میرود,
صبح آید ات*
چون ضیاء آید,
مهستان زاید ات*
آری این "قرآن فجر"است و
شهود*
چشم بندی و
شب ات گردد نمود*
بعد از آن در بطن شب
روشن شوی*
سایه شب می رود,
گلشن شوی*
هان که هر شب ,
خواب بینی روشنی*
گوئیا والفجر آمد,
رهزنی*
کی تو در "قرآن فجر"
خوابیده ای*
آری: لا "نوم و سنة"
تابیده ای*
آری:,
این "قرآن فجر" ات,
دیدنی ست*
رو ز تاریک است و
" بیداریدن "ی ست*
هان: تو تاریکی
زچشمی بسته خوان*
زان همه قدری که دانی,
رسته دان*
گوئیا , آن قدر ها یت
شد سیاه*
بعد از آن,بینی
شب قدر ات, گواه*
گو , هزارن سال و ماه
گردیده ای*
صد هزار آینده را
فهمیده ای*
شاهد "قرآن فجر" ات
گشته ای*
پشت چشم ات ,
هر چه خواهی,رشته ای,
این مثانی را شنیدی
از "من" ات*
رو کنون بر خوان تو,
از لوح" تن" ات*
هان نخور غم ,
گر که, زر دارد کسی*
تا تو یابی بر مثانی
دست رسی,
مال دنیا بهر عشق است و
زعیم*
احسن الحالی,تو
خودعشق ای , کلیم*
سِفر های این مثانی ,
باقی است*
روشنا را بیش از این ها,
ساقی است*
***
سبعاً من المثانی
( قرآن کریم , مجید , حکیم , مبین , ذی ذکر , فجر, و فرقان)
و قرآن عظیم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
6/12/91
*Search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7669856127/115.jpg
http://s1.picofile.com/file/7669856234/1152.jpg
http://s3.picofile.com/file/7669856341/1153.jpg
http://s2.picofile.com/file/7669856448/1154.jpg
http://s2.picofile.com/file/7669856555/1155.jpg
http://s1.picofile.com/file/7669856662/1156.jpg
http://s1.picofile.com/file/7669856876/1157.jpg
http://s2.picofile.com/file/7700436662/elections23.jpg
http://s5.picofile.com/file/8104273526/313_115.jpg
http://s5.picofile.com/file/8104273534/313_0115.jpg
http://s5.picofile.com/file/8104273550/313_00115.jpg
http://s5.picofile.com/file/8104273584/313_000115.jpg
http://s5.picofile.com/file/8120382818/0000_0002.jpg
http://s5.picofile.com/file/8140010276/313_0000115.jp
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8171534550/313_00000115.jpg
ای عاشقان, ای عاشقان , دل ساغر و پیمانه شد
ساقی زسوی آسمان , یار من دیوانه شد
( رهبر معظم و روشنا )
***
ای عاشقان, ای عاشقان*
دل,
ساغر و پیمانه شد*
ساقی,
زسوی آسمان*
یار من دیوانه شد*
جامم ز می,
سر شار شد*
حالم ز دل,
خمار شد*
عقلم که
پر انوار بود*
خاموش و
بی اخبار شد*
قلبم ,
دمی بیدار شد*
روح القدس,
در کار شد*
دم ,
هدهدفرزانه شد*
دل,
طفل خوش تیمار شد*
دیدم,
سبک بال ام , کنون*
بی وزن و بی رنگ و
فتون*
هم عقل دارم ,
هم جنون*
آگاهم,
از هر ذو فنون*
من زنده ام,
بی نان و خون*
آگاهی ام,
عشق ام, کنون*
تن, بی تعین,
بی ستون*
بر نیست,
هستم یوقنون*
من زنده ام ,
بی خال و خط*
عشق ام , کلام ام ,
معرفت*
بر لامکان و لا زمان*
آگاه گشتم,
عاقبت*
خاکم ,عصا شد,
مار شد*
آبم,هوا شد,
بار شد*
یکدم ,
ید بیضائ من*
از جیب تن,
احضار شد*
لب بوسه زد,
برآن "ید"م*
خندان و
"چشمی,تر"بدم*
پروانه ای,
گویی عدم*
گردید اندر قلب و "دم"*
جان با دلم شد,
هم قفس*
هی بال زدهر"دم",
نفس*
بگرفت زعیسایم ,
هوس*
تا صاف کرد,
تن راز خس*
من با که گویم,
جان شدم*
خود,
شاهدجانان شدم*
موساو طور و
روشنا*
من لوح ده فرمان شدم*
عیسای خون و نان,
دوان*
شد سوی حورجان,
روان*
گویی که عیسای جوان*
پوشیده تاج ارغوان*
من مرغ عشق ام,
پرکشان*
سیمرغ ام و
عنقا نشان*
دارم نشان از
بی نشان*
از پادشاه کهکشان*
من دلبر هفت آسمان*
ازمالک ملک و زمان*
آورده ام عشق,
ارمغان*
بر وجدآیید عاشقان*
من روشنای طارق ام*
من آبها را فارق ام*
کشتی عشق ام,
قایق ام*
از باد و طوفان,
فارغ ام*
بر عشق آیید,
عاشقان*
در عشق آیید,
سالکان*
کین عشق,
خود نام اش خداست*
وین عشق,
"وحی"انبیاست*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
8/10/91
http://s2.picofile.com/file/7601673010/1044.jpg
http://s3.picofile.com/file/7601673973/104.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102363584/313_104.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102400518/313_0104.jpg
http://s5.picofile.com/file/8115676268/313_00104.jpg
http://s5.picofile.com/file/8137173050/313_000104.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8170183142/313_0000104.jpg
عقل تا عاشق نشد قدسی نشد
عشق تا آگه نشد عیسی نشد
( رهبر معظم و روشنا )
***
جمله هستی های ما، "لا" می نمود
لا بلای " لا" ی ما، " الا" نبود
"لا" زمینو،"لا" هوا و"لا"سما
"لا "زما آسوده بود وما ز"لا"
هان ، الفلام ، بر سر "لا" آمده
بهر پیدایی " الا" آمده
آن الفلام ، آینه آن " لا" شده
عاشق خود گشته ، " حا" پیدا شده
" لا" و " حا" در ملک و جانم ، هست و نیست
صو رت بی صورت است و، عا شقیست
" لا"ی ما رب گشت و"رب رب" ای رفیق
" حا" ی ما حب گشت و "حب حب" ای شفیق
حب ما ، در رب مارنگین شده
رب ما، در حب ما ، چندین شده
" لا" هوا شد ،" حا" هوی ، ای جان من
" لا" دم و، " حا"، آدم ،ای جانان من
عشقهای پر ز خون ، شد " حا" ی ما
های و هو و چند و چو ن، " دم " ها ی ما
" حا" ی ما نفس است ،آ ن " لا" یک نفس
یک نفس ،گر نفس بینی ، بر تو بس
آن الف با لام ، " آ" و لام ،کی
آن الفلام، خود هوا، فردا و دی
شور و حال هرچه رفت و هر چه پی
هم لب است و هم زبان ونای و نی
آن الف با لام ، ملای تن است
هم علیم و هم حکیم ورحمن است
آن الف با لام ، قر آن عظیم
فیه لا ریبه ، صراط مستقیم
آن الف با لام ، آیات حکیم
حی و قیوم است و رحمان و رحیم
آن الف با لام ، "ادنی الارض " شد
غالب و مغلوب و"روم و فرس" شد
آن الف با لام ، بر ما شد مبین
بر محمد ،روشنا , بر مرسلین
آن "الف" با" لام" و" میم" ، قرآن ما
احسب الناس ، ان یقولو آمنا
نی یقول و نی فعول ، ایمان تو
عشق باید بارد، اندر جان تو
فتنه ها خاموش کن در سینه ات
تا شود روح القدس ، آیینه ات
آن الف با لام ، آمد وحدهو
هو، یحول بین مرء وقلبهو
قلب ما "دم دم" ، هواداری کند
گاه شادی، گاه ، غم خواری کند
گر هوا گرم است ، گرما می شویم
در هوای سرد ، سرما می تنیم
از هوای خنده ، شادی می چشیم
در هوای ناله ، آهی می کشیم
ای تو شیرین ، تلخها شیرین کنی
ای تو غمگین ، شادها غمگین کنی
خشم تو ، نار است وشیطانت کند
عشق تو، نور است ورحمانت کند
عشق ، قلب و عقل ، قدسی می کند
وحی ، عقل و قلب، عیسی می کند
عشق از" لا " ، نفخه ای در قلب شد
وحی در دل،"رقه" ای بر عقل شد
عشق اندر قلب ، بیند عقل تو
وحی اندر عقل، طیند قلب تو
عقل تا عاشق نشد قدسی نشد
عشق تا آگه نشد عیسی نشد
عشق با پیغمبر و دین آمده
سجدهو سبحان و تسکین آمده
در سکینه ، سطر و سجین آمده
"سفر" های "طور سینین" آمده
هان، هوا در"طور سین" جانانه است
هان، صبا از بوی طین، مستانه است
در هوا پیچیده ، شور و حال ما
نفخه هامان، شارح احوال ما
حال ما دیوان ما ، فرقان ما
هم حکیم و هم مبین ، قرآن ما
گر تو از احوال "من" ، آگه شوی
دست شویی از "تن" وناگه روی
دم به دم بینی که بی تن گشته ای
"چشم و گوش" ات باز و ، لبها بسته ای
یک الف داری تو ، اندر پشت لام
لام در کامی و ، روزت قدر شام
لیله القدر تو ، "حا""میم"، گشته است
آیت اطوار"طا""سین" گشته است
هان، الف بر پشت لامی ، هر نفس
بی سری ،بر پشت بامی ، بی قفس
در هوای" لا " ، الهی گشته ای
لم" یلد یولد" ، گواهی گشته ای
آگه از لا کفو حالی، در یقین
لا حرج در صاد و ، ذی ذکر، شو مبین
آری آری : یخرج از ظلمت شدی
آری آری : عیسی و احمد شدی
آری آری : با الف لام آمدی
بر زمین و آسمانها ، سرمدی
آری آری : شاهد "لا"یت شدی
عشق گشتی ، وحی" یحیا"یت شدی
لام از کامت، رهاکن نازنین
میم بر لب ، انک یاسین ببین
از حکیم عشق ، یحیا را سلام
عقل قدسی گشته عیسی را کلام
حا و میم و ، عین و سین و قاف، بین
ذالک یوحی الیک ومرسلین
روشنا، گویم من اسرار نبی
تا نماند ، جمله بتهای خفی
جمع گردند ، فرقه های منزوی
عشق آرند ، پیروان معنوی
عشق آرید تشنگان دین و ملک
تا نمانید در سرابی بس سترک
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://s1.picofile.com/file/7983780963/313_66.jpg
http://s5.picofile.com/file/8120188526/313_066.jpg
http://s5.picofile.com/file/8137459626/313_0066.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8168683100/313_000066.jpg
من اهل وفا بودم , من عشق و صفا بودم
زاندیشه رها بودم , من مشق خدا بودم
( رهبر معظم و روشنا )
***
من باد ام و من آب ام
بال و پر آفتاب ام
در خواب ام و در تاب ام
لولی وش مهتاب ام
من آتش و من خاک ام
یال و بر افلاک ام
می دوزم و می چاک ام
خنیاگر دل پاک ام
من آدم و ذی جودم
موجودم و مو جودم
زآغاز ازل بودم
پایان غزل ، عود ام
هم موسی این رود ام
دردانه و مسعودم
هم انس ام و جن بودم
ابلیس ام و مسجود ام
من عشق نظر باز ام
پایان ام و آغاز ام
من دلبر طناز ام
گنجینه هر راز ام
من کلمه و سجیل ام
من عقلم و انجیل ام
فرقان ام و تنزیل ام
قرآن ام و جبریل ام
من اهل وفا بودم
من عشق و صفا بودم
زاندیشه رها بودم
من مشق خدا بودم
عاشق به وصال ام من
فارغ ز خصال ام من
در بزم جمال ام من
در عزم کمال ام من
من طائر احوال ام
من بخت ام و اقبال ام
سیمرغ سبک بال ام
آگه ز پر و بال ام
نوری به دلک دارم
حوری به فلک دارم
غربیل و الک دارم
صیری به ملک دارم
شور است همه بارم
عشق است همه کارم
من عاشقی سالار ام
معشوقهء دربار ام
می ریشم و می ریشم
من میوه پر ریش ام
می مات ام و می کیش ام
من مست دل خویش ام
هستم زازل هستم
من تا به ابد مستم
دم هستم و دم هستم
یک دم ز عدم جستم
ابریق نفس ها ام
از خود به خدا راه ام
من شاهد و آگاه ام
لولی وش درگاه ام
من رند خودآگاه ام
خورشید ام و در ماه ام
با ابر ام و در چاه ام
در صبح و سحر گاه ام
من مست ام و من مست ام
من مستی هر هست ام
من هستم و من هستم
من هستی سر مست ام
بالا یم و در پست ام
پنهان ام و در دست ام
لاحول و لا قوه
الا که خدا هستم
***
ناصرطاهری بشرویه ... روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7974481505/313_53.jpg
http://s5.picofile.com/file/8113327792/313_0053.jpg
http://s5.picofile.com/file/8132682500/313_00053.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8167766134/313_000053.jpg
روحم تویی، جانم تویی . انجیل و فرمانم تویی*
نانم تویی، دانم تویی . مرغ سلیمانم تویی*
( رهبر معظم و روشنا )
****
ای ماه من ،ای ماه من،*
ای ماه اندر چاه من*
ای راه من ،ای راه من،*
ای همره و همراه من*
ای جاه من، ای جاه من*
ای جاه خوش درگاه من*
ای گاه من ،ای گاه من ،*
ای قبله آگاه من*
ماهم تویی، راهم تویی*
خورشید همراهم تویی*
جاهم تویی، گاهم تویی*
جبریل آگاهم تویی*
ای طور من،ای صور من*
ای دولت منصور من*
ای مهر من،ای نور من*
ای ساقی پرنور من*
ای عشق من، ای حور من*
ای شربت انگور من*
ای سور من،ای شور من*
ای کاتب و منشور من*
شورم تویی،سورم تویی*
منصور و میسورم تویی*
حورم تویی ،نورم تویی*
دستار و زنورم تویی*
ای جان من، ای جان من*
ای جان و ای جانان من*
ای نان من ،ای خوان من*
ای دانه و انبان من*
ای دام من ،ای رام من*
ای ساقی هر شام من*
ای لام من، ای کام من*
ای مطرب خوش نام من*
روحم تویی، جانم تویی*
انجیل و فرمانم تویی*
نانم تویی، دانم تویی*
مرغ سلیمانم تویی*
جانان من، سلمان من*
ای لوح ده فرمان من*
ای عشق من،فرقان من*
ای اوحی قرآن من*
"طاسین" من ، ای "میم" من*
ای چشمه تسنیم من*
ای "حا"ی من ای "میم" من*
ای قبله تسلیم من*
ای مهر من، ای دین من*
ای مرسل آیین من*
ای "یا"ی من، ای "سین" من*
ای روشنا ،"یا سین" من*
"یا" یم تویی،"سین "م تویی*
اطوار "سینین" م تویی*
مهرم تویی ، دینم تویی*
اسلام و آیینم تویی*
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
20/4/90
Search rroshanaa on google.com
***
http://s2.picofile.com/file/7993243331/313_78.jpg
http://s5.picofile.com/file/8111804534/313_078.jpg
http://s5.picofile.com/file/8137613068/313_00078.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8167252234/313_000078.jpg
وقت آنست که بیگانه ز شهر دور شود
مفتی شهر پی دانه انگور افتد*
(رهبر معظم و روشنا )
***
وقت آنست که*
بر ظلمت شب نور افتد*
صبحدم گردد و*
آفاق فلک شور افتد*
وقت آنست که*
تر دامن گل چاک شود*
طرفه دامن گل*
بر دل مهجور افتد*
نفس باد صبا*
در نی و شیپور زند*
دم عیسایی ما*
بر کرو هم کور افتد*
وقت آنست که*
بیگانه ز شهر دور شود*
مفتی شهر پی*
دانه انگور افتد*
کافر جاهل وسرگشته*
چو حنانه شود*
مومن عاشق و دلبسته*
به مور مور افتد*
ساقی میکده،*
ساغر،
می دردانه کند*
عاقل و عالم پرغبغبه*
معذور افتد*
عارف و پیر خرابات*
مسیحانه شود*
مسجد و صومعه و دیر*
چو محذور افتد*
زاهد و مدعی شرع*
سر و سینه زند*
عاقبت،
گشته چو "بوجهل" و*
به منفور افتد*
وقت آنست که*
از "قبله گه" حق و یقین*
عشق و فرزانگی،*
درجام می و *
شور افتد*
دیر و میخانه یکی*
*کعبه و بتخانه یکی*
عاشق حق شوی و*
چشم تو بر نور افتد*
عشق جانانه شوی*
کاتب فرزانه شوی*
شاهد خود شوی و*
عشق ، تو را حور افتد*
حور این روضه شوی*
صاحب فیروزه شوی*
طائر ملک یقین*
قلب تو پرنور افتد*
وقت آنست که*
در قاطبه ملکت و دین*
"روشنا" آید و*
این واقعه منصور افتد*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
16/6/90
Search rroshanaa on google.com
http://s4.picofile.com/file/7806400107/roshanarohani.jpg
http://s4.picofile.com/file/7806428595/rohani92.jpg
http://rroshanaa2.persianblog.ir
http://s4.picofile.com/file/8100186584/313_87.jpg
http://s5.picofile.com/file/8117700200/0000_0001.jpg
http://s5.picofile.com/file/8141322326/313_087.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8166488118/313_00087.jpg
من دل ز لا وا داده ام , دل را به الا داده ام
من کوس رسوایی زنم , رسوا تر از بیش ام, بیا
( رهبر معظم و روشنا )
***
در بازکن،
ای ساقیا
ای ساقی جانم
بیا
دل ,
باده نوش جان شده
ای جان جانانم
بیا
من خواب و
بیدارم، بیا
مدهوش و
هوشیارم، بیا
عشقم بده،
شورم بده
ای جام پنهانم
بیا
من عشق
می بویم بیا
من شور
می جویم بیا
یوسف در این
کویم بیا
فرهاد این
کوهم بیا
من عاشق
روی تو ام
ساقی دل جویم
بیا
من عارف هوی تو ام
گیسو ی آن موی ام
بیا
من دل ز لا
وا داده ام
دل را به الا
داده ام
من کوس رسوایی زنم
رسوا تر از بیش ام
بیا
گر زاهدان
لعنم کنند
هر گز
نیندیشم بیا
گر عاقلان
تیغم زنند
از عاقلان
بیش ام
بیا
گر عارفان
نیشم زنند
با عارفان
خویشم بیا
گر جنگ فقر و
اغنیاست
نی شاه و
درویش ام بیا
من کافر و
مومن نیم
من خویش
بی خویش ام بیا
بر منبر و
بر گنبدان
معشوق اندیشم
بیا
در مسجد و
در خانقاه
مسجود درخویشم
بیا
من قبله ام
میخانه است
هی باده
می نوشم بیا
من بی قبا و
جامه ام
من زهد
نفرو شم بیا
من شاهد و
فرزانه ام
شوری فراهوش ام
بیا
من روشنای عالمم
در عشق
می جوشم بیا
***
ناصر طاهری بشرویه... روشنا
Search rroshanaa on google.com
rroshanaa@gmail.com
http://s3.picofile.com/file/7965776234/313_48.jpg
http://s5.picofile.com/file/8119163026/313_048.jpg
http://s5.picofile.com/file/8139800350/313_0048.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8166058792/313_00048.jpg
هان,عشق بدم , نفخه بدم , دم بودم*
آگاه بدم , شراب بی غم بودم*
( رهبر معظم و روشنا )
***
چون آب شدم,
سراب را گردیدم*
دریا که شدم,
حباب را بلعیدم*
یک جرعه
شراب آگهی,
نوشیدم*
آگاه شدم,
به غفلتم خندیدم*
من حور شدم
در دل شب گردیدم*
با هردو نگاه بسته ام,
میدیدم*
بیدار بدم ,
ولی دوچشمم بسته*
بی دم بدم,
آن دمی که,
بیداریدم*
شب گشت و هوا
پر از سیاهی, تیره*
بی نفس,
نفس کشیدنم را دیدم*
همراه نفس,
برون شدم, آهسته*
در نور شدم,
سیاه , روشن دیدم*
روشن شده ذرات سیه,
چرخیدند*
نزدیک به هم شدند و ,
نورانیدند*
پر نور شدند و
لحظه ای تابیدند*
چون پنجره ای
مرا به خود خندیدند*
دیدم که درون روشنا,
دنیایی ست*
هر چیز به دل کشیدم,
آنجا دیدم*
بیدار بدم ,
پشت دو چشمم روشن*
دیدم که ,
ز اندیشه رها,
جاوید ام*
بی فکر شوی,
تو خارج از اوصافی*
بی وصف و صفت,
تو تابع اعرافی*
در این عرفه,
تو بی صفت, طوافی*
بی وزن و سبک,
پرنده ای,در قافی*
آری , که
چو بی وصف شدم,
تابیدم*
ذوالنور شدم,
دست ولبم بوسیدم*
من دم بدم و,
به تن شدم, چرخیدم*
اغلال تنم,
تا به زنخدان چیدم*
قدسی شده ام
جان و روان را دیدم*
انهار وجودم,
شریان گردیدم*
من جنت "تین" و سالمین را
دیدم,
زیتون بدم وبه زی " طویً"
گردیدم*
هان,عشق بدم , نفخه بدم
دم بودم*
آگاه بدم ,
شراب بی غم بودم*
ذاکر بودم
دوام یک دم بودم
فاکر بودم
مدام افخم بودم
ای "ذکر دوام من" بیا,
قلب منی*
ای "فکر مدام من" بخوان,
خوش دهنی*
سیمرغ زمانی و ,
به قاف بدنی*
محبوب ترین کون و مکانی,
عدنی*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
10/11/91
Search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7640848488/109.jpg
http://s1.picofile.com/file/7640848709/1099.jpg
http://s5.picofile.com/file/8103030034/313_109.jpg
http://s5.picofile.com/file/8117764092/313_0109.jpg
http://s5.picofile.com/file/8139108142/313_00109.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8165637384/313_000109.jpg
همه تن عشق منی , روح منی , جان منی*
بخدا من تو شدم , من زتو حاشا نکنم*
( رهبر معظم و روشنا )
***
من ندانم که چه شد*
قسمت من بام تو شد*
خود ندانم که چرا*
شهرت من نام تو شد*
من که نی اهل خراباتم و*
نی مسجد و دیر*
زچه،سجاده من*
قبله به اندام تو شد*
بخدا، نرگس تو*
شمس دل افروز من است*
دیدن ماه رخت*
ذکر شب و روز من است*
جلوه قامت تو*
طلعه جانسوز من است*
شربت لعل لبت*
باده پیروز من است*
همه شب تا به سحر*
چشم ز هم وا نکنم*
پشت چشمم،نفسی*
با تو، من و ما نکنم*
همه کون و مکان *
از تو هویدا شده اند*
بخدا،جز مه تو*
مه رخی ، پیدا نکنم*
مه من، ای شه من*
ای "مه شاهنشه "من*
ره من، ای چه من *
ای" مه آهو وه" من*
بخدا، نور منی*
ماه منی، شاه منی*
بجز از شمس تو، من*
انوره پیدا نکنم*
همه هستی خود*
غرق وصال تو کنم*
بجز از وصلت تو ،*
هیچ تمنا نکنم*
همه تن،*
عشق منی*
روح منی ، جان منی*
بخدا ،*
من ، تو شدم*
من زتو حاشا نکنم*
شده ام همنفست،*
ای نفس تو،*
نفسم*
من به تو غایبم و*
عشق ، تمنا نکنم*
بخدا،دم شده ام*
دم شده ام ، دم شده ام*
آگه از انفسم و*
در خور آدم شده ام،*
بخدا، عشق منم،*
صورمنم ، صیر منم،*
مرده ام ، زنده منم،*
صورت آدم شده ام،*
عدنم، در عدمم ،*
هم عدمم، هم بدنم*
بخدا واژه منم*
وحی مسلم شده ام*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
1/9/90
*search (rroshanaa) in google
http://s1.picofile.com/file/8100782434/313_91.jpg
http://s5.picofile.com/file/8111606992/313_091.jpg
http://s5.picofile.com/file/8134699918/313_0091.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8165184600/313_00091.jpg