بشکنید شیرین دهانان , بشکنید
***
مست مستم ساقیا ,*
پیمانه کو*
آن شراب دلبر و مستانه,*
کو
مست مستم ساقیا,*
جامی دگر*
تا بمانم مطرب و فرزانه ,*
کو
*من در این سر ,
مستم و دیوانه ام
*اندراین بر ,
زعاقلان بیگانه ام*
بلبلم,
*صاحب دلم , فرزانه ام
شعله ام , شمعم, *
گلم, پروانه ام*
عاشقم بر*
عشق این دیوانه ها*
شاهدم بر*
نور این فرزانه ها*
ساقی ام من*
بر در میخانه ها*
باقی ام بر *
*ساغر و پیمانه ها
عاقلان, *
دیوانه ها عاشق کش اند*
عاشقان را*
با دم عشق می کشند*
چون که عاشق کشته شد*
در دام عشق*
زان پس او را*
تا ثریا می کشند*
در ثریا*
عاشقان کی مرده اند*
عشق را با خود*
مصلا برده اند*
آن مصلی*
جز صلات عشق نیست*
جملگی در عشق*
آنجا زنده اند*
هر که در عشق زنده شد*
جانانه است*
عشق گشت و,*
دلبری فرزانه است.*
عاشق و معشوق ها*
عشق اند و بس*
عشق آغاز ی ست*
کو پایانه است*
عشق در پایانه ,*
مستی می کند*
عاشقان را*
غرق هستی میکند*
زان پس اندر موج هستی*
خویش را*
لخت و عریان, خود*
* دو دستی می کند
*لخت و عریان گشته
وانگه, نیست را*
روشنا *
در لام هستی می کند*
من عدن را*
دیده ام در روشنا*
عشق را عریان و*
لخت اش ربنا*
از عدم آرم*
شراب عشق را*
می فشانم
*در دهانی آشنا
بشکنید شیرین دهانان*
بشکنید*
عشق نوشید*
موج غم را بشکنید*
غصه هاتان*
قصه و افسانه است*
جام می گیرید و*
جامه بفکنید*
سوی عشق آیید*
در بزم عدم*
لخت و عریان*
عشق نوشید, دم به دم*
حوریان و آن غلامان
*در عدن
فارغ اند از
هست و نیس و*
بیش و کم*
فارغ از این نفخه ها*
حوری شوید*
فارغ از این لحظه ها*
نوری شوید*
فارغ از این*
عقل زنبوری و غم*
شاهد آن "لا" ی*
ذوالنوری شوید*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
24/9/91
Search rroshanaa on google
http://s3.picofile.com/file/7587632896/venus.jpg
عاشقان امشب کجایید
*****
باز امشب، در هوایت*
*جامه ای روشن بپوشم
پا ،به ساحل ها گذارم*
دل ،به دریا ها فروشم*
باز امشب، پرده ها را*
از در و پیکر بگیرم*
*جملگی دروازه ها را
*با زر و زیور بپوشم
*باز امشب" پا به پای" ات
جام زرینی بچینم*
*سکه ریزم، زیر پایت
*فرش ایرانی بپوشم
*باز امشب، "سر سرای" ات
چلچراغانی بگیرم*
بامها و کوچه هارا*
*طاق نورانی بپوشم
*باز امشب، شمع و گلدان
بر سر راهت گذارم*
*بلبلان مستانه خوانند
*در "نی و نای" ام خروشم
باز امشب، ماه شب را*
از دل ظلمت بگیرم*
*پیش روی "ماه ماه" ات
*جامه ای کهتر بپوشم
باز امشب، از لبانت*
باده و ساغر بگیرم*
*چشم د ر چشمت گذارم
جرعه ای مهتر بنوشم*
باز امشب ،قدسیان را*
پرده های شرم گیرم*
در سرای "مریم عشق"*
جام وحیانی بنوشم*
باز امشب، حوریان را*
چتر گل از شاخه چینم*
جام گل بر سر گذارم*
عطر روحانی بنوشم*
*عاشقان،
امشب کجایید
روشنا آمد،
بیایید*
*جامهای عشق گیرید
*مطرب و ساقی،
*به هو شم
*****
*ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی*
27/4/90
Search rroshanaa on google.com
همه کون و مکان،*
بودای عشق است*
***
دلم دریا و موج و ،
آب و تاب است*
ز ابر دل
مرا جام شراب است*
هر آنکس
در دل دریا نشیند*
به موج عشق
ننشیند سراب است*
هر آنکس
بر لب دلها نشیند*
سماع عشق
نشنیند بر آب است*
خراباتی , "دل" اش
غوغا ی عشق است*
سماواتی "سر"اش
سودای عشق است*
زمین و آسمان ,
پیدا و پنهان*
همه کون و مکان,
بودای عشق است*
به عشق،موجی ست ،
آرام و نهان است*.
زعشق اوجی ست،
فرجام زمان است*
ز عشق, مجنون به کوه و
دشت و صحرا*
ز عشق, لیلی
شراب آرزوها*
به عشق,
باران و باد وسرد و گرما*
به عشق,
خورشید و ماه و نور ، پیدا*
به عشق،
دریا پر از،
ماهی ، صدف هاست*
به عشق,
صحرا پر از،
سبزی ، علف هاست*
به عشق, پیداست
جانها و نهان ها*
به عشق, زیباست
انواع جهان ها*
سماواتی شدم,
بر بام عشق ام*
خراباتی شدم,
در جام عشق ام*
من آن "خاک" ام,
بهارم، "نی" پرستم *
من آن "آب" ام,
شرابم، "می" به دستم *
من آن" هوی" ام , "دم" ام
با بال و دستم *
من آن "نور" ام,
"سر" ام، فرزانه هستم *
که من،
بازیگر هر دو جهان ام*
سرم آگاهی و
تن، بی مکان ام
من آن "حور" ام که,
پاییز و بهارم*
من آن "نور" ام،
که" لیل" ام ، النهارم*
"پیام " ام،
واژه و معنا، منم من*
"کلام" ام،
شاهدو گویا , منم من*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
14/9/91
http://s2.picofile.com/file/7577593331/budaa22.jpg
عشق حریف می است*
ساقی نای و نی است*
***
باده نشینان عشق،*
با دم روح القدس،*
، *بی نفس و صافی اند
*ذره آگاه را
عشق حریف می است،*
ساقی نای و نی است*
نی لبکان راوی اند،*
*شرحه در گاه را
مطرب عشق *
مست نیست*
خسته *
*از این دست نیست
رند هزار دست خوان*
نفخه آگاه را*
بی نفسم ،*
با نفس*
*بی هوسم،
با هوس*
*مست می و "مافی" ام،
ساقی آگاه را*
*راه من این راه نیست،
ماه من این ماه نیست،*
"ماه رخم" مشتری ست،*
بنده آگاه را*
*ماه من اندر "چه" است
یوسفم اندر ره است،*
در "چه تاریک" بین*
قطره آگاه را*
باده عشق ،*
پست نیست،*
خورده در این *
هست نیست،*
* ساقی کوثر بدان
ساقی همراه را*
*چشم، تو بر هم بنه
راه بزن یک تنه،*
*در دل ظلمت بجو
مشتری و ماه را*
*دلو بکن در" چه" ات
آب بجو از "مه" ات*
*در مه و خورشید بین
زهره آگاه را*
*آب بزن بر "تن" ات
خواب بزن از "من" ات،*
*ماه رخی پیش توست
هر گه و بیگاه را*
مطرب جان *
*مست نیست
غافل از این*
*هست نیست
باده خور و خنده کن*
مطرب آگاه را*
*زاهد و ترسا ول است
شاهد و یحیا دل است،*
قبله جان گیر و بس،*
باقی این راه را*
*دلبر تو در دل است
"ماه رخ" ات منزل است*
تنگ در آغوش گیر*
شاهد درگاه را*
*قبله تو آشنا ست
در دل تو روشناست،*
*سجده کن و بوسه زن
قبله آگاه را.*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
11/9/91*
http://s3.picofile.com/file/7573183866/wineok.jpg
http://s3.picofile.com/file/7573182361/love_wine.jpg
*"نرگس مست" اش
چو خندد،
*دل ، به دنیا ،
دل نبندد
*****
*ساقی میخانه دل،
*باده ای
دردانه دارد
*شاهد شیرین عذارم،
*حالتی
مستانه دارد
*"پرتو"ی شمع وجودش،
*عقل و دل،
پروانه دارد
*نفخه های گرم مهرش،
*روح و جان،
فرزانه دارد
*"نرگس مست" اش
چو خندد،
*دل ، به دنیا ،
دل نبندد
*نغمه های "دل نشین" اش
*قصه و افسانه دارد
*مستی و می،
مطرب و نی،
*سا قی و پیمانه ها،
هی،
*باده ای جانانه دارد
*شربت و می ،
بر لبانش
*ساغر و نی ،
در زبانش
*عشوه ها،
صاحبقرانش
*عاقلان، دیوانه دارد
*زاهدا،
سجاده تا کی!
*عاقلا،
هی ناله و نی
*ای شه و
سلطان و هم کی
*عقلتان، دندانه دارد
*ای حواریون عیسا
*ای امام ،
خاخام و ترسا
*والی مسجد ،کلیسا
*دین فروش،
کفرانه دارد
*ای فقیه ، ای آیت الله
*مجتهد ، ای پاپ دانا
*روشنا آمد، بدانید،
*روشنا، پیمانه دارد
*نی حلال و
نی "حرام" اید
*نی ز شاه و
نی "غلام" اید
*نی زمین و
نی "زمان" اید
*جهل هم،
تازانه دارد
*دست از ادیان
بشویید
*عیسی و احمد ،
نگویید
*کان حکیم عشق و
رحمت
*روشنا در سینه دارد
*روشنا،
" نور بهشت" است
*شاهد
" لوح سرشت" است
*کاتب
"سر انالحق"
*قبله ای،
فرزانه دارد
*ناصر طاهری بشرویه...روشنا
*پیامبر عشق و آگاهی
25/4/90
http://rroshanaa.persianblog.ir
http://rroshanaa.mihanblog.com
http://s1.picofile.com/file/7569652468/hgfg.jpg
یک بوسه بر او بگذار
***
از آب،چکیدم من
در خاک، تنیدم من
بر صورت این عالم
جز دوست،ندیدم من
آن آب، به دریا شد
وان خاک، به صحرا شد
بر دامن خاک و آب
جز مور، ندیدم من
هر گل به گلستانی
با بلبل مستان بود
با بلبل مستانه
جز شور، ندیدم من
هر ذره، دلی دارد
وان دل که،سری دارد
اسرار همه دلها
جز" هوی"، ندیدم من
از دل، چو سفر کردم
برچشم، گذر کردم
سودای
همه چشمان
جز" نور"، ندیدم من
دروازه دل، بگشا
بر چشم ، نظر بنما
کز مصدر دل
با چشم
جز" عور"، ندیدم من
بر چشم در آ، بنگر
رخساره این عالم
رخسار همه عالم
جز" تور"، ندیدم من
تور، از رخ او بردار
یک بوسه،بر او بگذار
سودای همه عالم
جز بوسه، ندیدم من
بر هر چه نظر کردم
جز مهر، ندیدم من
جز
" صورت بی صورت"
جز" عشق"،
ندیدم من
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://rroshanaa2.persianblog.ir
search rroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7565554943/kisss.jpg