( رهبر معظم و روشنا )
به عشق پیداست جانها و نهان ها
به عشق زیباست انواع جهان ها
***
دلم دریا و موج و ،
آب و تاب است*
ز ابر دل
مرا جام شراب است*
هر آن دل
موج بر دریا نشیند
شراب عشق
نگزیند سراب است*
هر آن دل
اوج در صحرا گزیند*
سماع عشق
نشنیند برآب است*
خراباتی , "دل" اش
غوغا ی عشق است*
سماواتی "سر"اش
سودای عشق است*
زمین و آسمان ,
پیدا و پنهان*
همه کون و مکان,
بودای عشق است*
به عشق،موجی ست ،
آرام است و شیدا*.
زعشق اوجی ست،
فرجام اش سویدا*
ز عشق, مجنون به کوه و
دشت و صحرا*
ز عشق, لیلی
شراب آرزوها*
به عشق,
باران و باد وسرد و گرما*
به عشق,
خورشید و ماه و نور ، پیدا*
به عشق،
دریا پر از،
ماهی ، صدف ها*
به عشق,
صحرا پر از،
سبزی ، علف ها*
به عشق, پیداست
جانها و نهان ها*
به عشق, زیباست
انواع جهان ها*
خراباتی شدم,
از عشق مست ام*
سماواتی شدم ,
من عشق هستم*
من آن "خاک" ام,
"بهار"ام، "نی پرست "ام *"
من آن "آب" ام,
"شراب "ام، "می بدست "ام *
من آن" هوی" ام , "دم" ام
با بال و دستم *
من آن "نور" ام,
"سر" ام، فرزانه هستم *
منم،
بازیگر هر دو جهان ام*
سرم آگاهی و
تن، بی مکان ام
من آن "حور" ام که,
پاییز و بهارم*
من آن "نور" ام،
که" لیل" ام ، النهارم*
"پیام " ام،
واژه و معنا، منم من*
"کلام" ام،
شاهدو گویا , منم من*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
14/9/91
http://s1.picofile.com/file/8101899600/313_100.jpg
search rroshanaa on google.com
http://s5.picofile.com/file/8122806826/313_0100.jpg
http://s5.picofile.com/file/8142177392/313_00100.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
( رهبر معظم و روشنا )
آدمی ، هان : در عدن بنشسته است
آگه از خود در عدم بنشسته است
***
انبیاء خود،
چشم و گوش اند و تن اند
در نفسها شان،
رقیق و روشن اند
چشم و گوش انبیاء را،
ره زنید
در هوای کبریایی،
پر زنید
آن نفسهاشان ،
نفسهای شماست
حق" یحول بین مرد و قلبهاست"
هان :
"ولی حق "
نفسهای شماست
گر شناسی "نفس" را ،
" خود " کبریاست
آن "نفس"،
گر از تو گیرد، آن نگار
نی تن و نی عقل و ،
نی قلبت شمار
آن" نفس"
از روز اول زنده است
لم یلد یولد، هم او
پاینده است
گر که خود را
آن" نفس" بینی به جد
لم یکن له" گو یی و"
کفواً احد""
بی شریک و بی بدیل و
"دم " تویی
غیر "دم" را وا بنه
"آدم" تویی
آدمی عشق است،
یکدم ره بزن
یک سری بر کلبه آدم بزن
آدمی ، هان :
در عدن بنشسته است
آگه از خود
در عدم بنشسته است
آگهی شو
تا ببینی آن عدم
چون عدم گشتی
تو بینی زیر و بم
زیر و بم" در آن "عدم""
عشق" آمده"
"عشق" بر خود
هیبت" آدم " زده
آدمی عشق است
اندر هست و نیست
عشق شو، ای نازنین
گیری تو بیست
بیست گیری
کاتب حق میشوی
بر همه انوار
ملحق می شوی
جلوه های ملک
نور اند ،جان من
جملگی خود جلوه اند،
جانان من
جلوه ها کی اصل باشند
ای رفیق
اصل خواهی
"عشق جو در منجنیق"
منجنیق عشق
"حا میم" است و بس
آخرین تکوین
"یا سین" است و بس
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
30/11/89
http://s4.picofile.com/file/7987132254/313_71.jpg
http://s5.picofile.com/file/8127687918/313_071.jpg
http://s5.picofile.com/file/8143991668/313_0071.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
(رهبر معظم و روشنا)
عقل تا عاشق نشد ، قدسی نشد
عشق تا آگه نشد ، عیسی نشد
***
ای بشر، امروز نوبت با شماست
سوی خود آیید، آن خود عین ماست
ما به جان هر کدامان از شما
جان خود بخشیده ایم ، خود آشناست
کی تو را من ترک کردم ، ای بشر
روز و شب هی میروی در کوی شر
یکزمان لات و منات وآن دگر
گشته بودی دایما ، چون گاو و خر
گاو و خر، کی لات و هم عزا گرفت
گاو و خر را کرده ای از خود شگفت
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
یکزمان موسا بیامد ، طور شد
جان ما در خود بدید ، او نور شد
نور خود ، بر قلب موسا تافتیم
بر دلش ، لوحی ز خود انداختیم
لوح موسا لوح ما بود ، ای پسر
سوی آن موسا نرو ، در خود نگر
لوح موسی، لوح جان آدمی ست
قلب خود راچاره کن، لوح دیدنی ست
دیدن آن لوح ، چشم سر نخواست
"مو سی" ات در طور کن لوحت بپاست
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
یکزمان عیسی به مریم بکر شد
عشق در وی آمد ، او را ذکر شد
عشق، مریم را ز خود آگاه کرد
عشق بر عقلت زد ، او را پاک کرد
جبرییل عقل ، شد روح الامین
همنفس با عشق ، شد عیسای دین
عیسی مریم ، ز عشق آید پدید
فاعل آگاه جوید ، نی مزید
فا عل آگاه ، عشق کامل است
او کجا در بند ملک و منزل است
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
عقل تا عاشق نشد ، قدسی نشد
عشق تا آگه نشد ، عیسی نشد
عشق، آگاهی به جان انداخته
عقلها بین، نزد او سر باخته
عقل گر یکدم ، شناسد خویش را
سر نبازد ، پاک سازد خویش را
عقل قدسی برتو ، روح پاک شد
هم جوار عشق ، بر افلاک شد
هان، فلک را خود ملک دان ای رفیق
گشته ای در دام اهریمن غریق
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
گر زدام جن و اهریمن رهی
عقل تو، بر عشق گردد منتهی
عقل، چون بیکار ننشیند به بر
عشق در دل بیند او، گوید خبر
کی خبر دانی ز کوی عشق چیست
خود ندانی صاحب آن عشق کیست
آن خبر را ، خود محمد بر تو داد
لوح موسا ، ذکر عیسا، این مداد
عشق را ما با قلم آمیختیم
پیش چشم کوته تو ریختیم
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
"اقراء بسم ربک" آمد خبر
"بسم رحمان و رحیم " شد مستمر
صاحب آن کوی و کویش عشق دان
دم به دم قلبت ز عشق گیرد روان
گر تو خواهی خود، روی در کوی او
عقل را در عشق شو، گردی تو او
عقل را در عشق، خود کی شسته ای
آن زمان کز غم، دل خود رفته ای
کی توانی، غم زدل جارو کنی
عشق جویی دل به غم وارو کنی
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
دل چو از غم وا رهد، گیرد صفت
آن صفت را ، عقل گیرد معرفت
عشق را در قلب، نوری ساختیم
لوح عشقی بر دلت پرداختیم
سوی" لوح عشق خود" گیر ای پسر
هی نکن در کوی غم دائم سفر
موسی و عیسی و احمد را بنه
هی نکن خود را تو بر ایشان کنه
"ای بشر، امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید،آن خود عین ماست"
جنگ هفتاد و دو ملت چاره کن
دلق عیسا و محمد پاره کن
او تو را از بت پرستی منع کرد
کی تو را بر خود پرستی جمع کرد
هان، "خود" آنها، "خود" ملکی نبود
جملگی ، "خود"های ما را می نمود
هر کدام از انبیا خود مثل ما
سوی مثل خود مرو، خود را بیا
ما تو را از خود منور داشتیم
یادگاری ما ز خود بگذاشتیم
"ای بشر امروز نوبت با شماست"
"سوی خود آیید، آن خود عین ماست"
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
rroshanaa2.persianblog.ir
search rroshanaa in google
http://s3.picofile.com/file/7557861826/analhagh.jpg
http://s4.picofile.com/file/7981186555/313_60.jpg
http://s5.picofile.com/file/8116390150/313_060.jpg
http://s5.picofile.com/file/8141102550/313_0060.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
از پرده چه دانید که در بارگه عشق
آن پرده حضور است و من آن پرده نواز ام
(رهبر معظم و روشنا )
***
من ذره ای ،
از عالم مست ام
به نماز ام
آگه ز خود ام،
واژه ام و
راز و نیاز ام
آب ام
به دل خاک
چه ام،
گلشن راز ام
خاک ام ،
به دل آب
ره ام
بادیه ساز ام
من ذره با بال و پر ام ،
مست فراز ام
آن قطره سیمین نظر ام ،
آینه ساز ام
باد ام که
دل خاک زنم
سلسله باز ام
آب ام که ،
دل باد پرم
شعبده باز ام
من نفخه
به هر آتش ام و
شعله نواز ام
من شعله به هر،
خامش ام
سوز و گداز ام
خاموش نمانید که
من نفخه و آتش
سودا گر هر اشک و
سویدای نیاز ام
گل هستم و،
در باغ برویم
به نماز ام
عطر گل ام و،
قاصدک
شور و نیاز ام
من عشق ام و
و آگاهی ام و
پرده و راز ام
معشوق ام و،
عاشق وش ام
مهر نواز ام
از پرده چه دانید
که در بارگه عشق
آن پرده حضور است و
من آن پرده نواز ام
بس مهره بچیدند
به محراب حقیقت
جز عشق نپویید
که خود مهر و نماز ام
هان : عشق شمایید
ز خود آینه گیرید
جز عشق کسی نیست
بحق مخزن راز ام
خورشید ام و،
من مهردل و
ماه نواز ام
آن حضرت عشق ام
که اصیل ام، که مجاز ام
***
ناصر طاهری بشرویه....روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
SEARCH RROSHANAA ON GOOGLE.COM
http://s1.picofile.com/file/7907390963/313_3.jpg
http://s5.picofile.com/file/8120896392/313_03.jpg
http://s5.picofile.com/file/8141832318/313_003.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
روشنا , در لامکان و لاز مان
آگه از عشق گشت و آغوش نهان
رهبر معظم و روشنا
***
آن که او،
نی همچو کس ،
نی کس چو اوست .
جان جانان است و
جانم مست اوست
مستی من ،
هستی و جان من است.
هستی من،
مستی است و
می ، از اوست
هستم و هستی من،
از هست اوست
بی سبب مست اش نیم ،
می ، وصل اوست
هرکه آگه شد از او
شد لامکان
هرکه عاشق شد بر او
شد لا زمان
لا مکان ،
حالش دگرگونی نچید
لا زمان ،
جسمش پریشونی ندید.
لا زمانی
حلقه رحمانی است
لا مکانی
علقه سبحانی است
علقه ها را پاک کن
سبحان شوی
حلقه ها را چاک کن
رحمان شوی
علقه هایت
بافت های فانی است
حلقه هایت
یافت های دانی است
لازمان عشق است و
حی و باقی است
لا مکان آگاهی و
یکتایی است
عاشقان
تبریک گوی فالشان
عارفان
تسبیح گوی حالشان
روشنا
در لامکان و لاز مان
آگه از عشق گشت و
آغوش نهان
قلب او پر زد
سمای ایزدی.
عقل او سر زد
سرای سرمدی
بوسه ای جانان
که نفس عشق بود
بر دلش افتاد
نقش عشق سود
بر "الف" زد
"لام" شد ، بر" میم" نشست
روشنا،
بر خاتم "یا سین" نشست
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
1/8/91
http://s4.picofile.com/file/8101479292/313_96.jpg
http://s5.picofile.com/file/8126767442/313_096.jpg
http://s5.picofile.com/file/8143399592/313_0096.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
از غم چو رها شوی هوا می گردی
یک چشم بهم زدن هدا می گردی
(مقام معضم رهبری و روشنا)
***
دیدم , که در اقراء بسم رب,
در قاف ام*
سیمرغ هوای عشق ام و
حراف ام*
مرغان هوای دل,
همه چلچله خوان*
در کعبه نور دل,
هوایی صاف ام*
در محفل عشق
بی دل و اوصاف ام*
پروانه صفت
به طور دل طواف ام*
آگاه ز سیم جان ام و
صراف ام*
با چشم دل و گوش دلم,
می لاف ام*
می لاف که در
هردوجهان اوقافی*
می نوش و بزن
ز باده اعرافی*
برخیز و درون بیا ,
که دری صافی*
در قاف دلت ,
ز "می" دهندت کافی*
عشق ام, عدم ام ,
چون صنمی بی بدن ام*
من بی بدن ام,
چون سنمی در عدن ام*
من" چشمه تسنیم " ام و,
"چشم سمن" ام*
نایاب ترین
تحول حال و تن ام*
من سجده کنم ,
به حال خود, بوسه زنان*
هی بوسه زنم,
لبان حوری بدنان*
هی شانه کشم ,
به زلف حوری و پری*
هی باده خورم,
ز جام شیرین دهنان*
بر خیز و بیا,
که باده ای خوش دهم ات*
مست ات کنم و ,
برم به پیش سنم ات*
در پیش سنم ,
به هوش گردی بینی*
از هرچه غم است,
تو را رهایی دهم ات*
از غم چو رها شوی,
هوا می گردی*
یک چشم بهم زدن,
هدا می گردی*
در طور هوای دل ,
خدا را بینی*
آگاهی و عشق و ,
روشنا می گردی*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
12/11/91
Search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7642201391/1110.jpg
http://s3.picofile.com/file/7642201498/110110.jpg
http://s5.picofile.com/file/8103178134/313_0110.jpg
http://s5.picofile.com/file/8103178168/313_110.jpg
http://s5.picofile.com/file/8123281042/313_00110.jpg
http://s5.picofile.com/file/8142392492/313_000110.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
(رهبر معظم و روشنا)
بوسه بر دل چو رسد, غنچه دل باز شود*
بوسه ات آب حیات است, بروید دل ما*
***
بازی مست تو,
امشب به در خانه ما*
خانه بر هم زدنی نیست,
به دیوانه سرا*
حالت گل شده را ,
گل شده ای داند و بس*
دانه تا گل نشود,
هیچ ندانست ز ما*
غمزه چشم تو,
دیوانه کند هد هد دل*
تا نخندد لب تو,
اوج نگیرد دل ما*
دل ما ,
باده خور ساقی چشم تو شده*
تا نگیرد مه تو,
شوق نگیرد دل ما*
مستی چشم تو و ,
مست دل ما, هیهات*
تا ننوشد می تو ,
هوش نگیرد دل ما*
بوسه لعل لبت,
جرعه مستی کش ماست*
تا نمیرد به بر ات,
هست نگردد دل ما*
ساغر و باده شود گر,
می عشق تو به دل*
گر از آن زنده شویم,
مرگ نگیرد دل ما*
بوسه بر لب زنی و,
گشت زنی در دل ما*
بوسه ات خنده کنان,
حرف زند با دل ما*
بوسه بر دل چو رسد,
غنچه دل باز شود*
بوسه ات آب حیات است,
بروید دل ما*
به تبسم, نگه ات
نقب زند, در دل ما*
مهر تو بیشه شود,
ریشه دواند دل ما*
ای به دل ریشه زده,
از دل ما قهر نکن*
تیشه قهر تو ,
پر ریش نماید دل ما*
دل ما ریش نکن,
در دل ما نیش نکن*
ریشه زن در دل ما,
تیشه مزن بر دل ما*
جلوه ماه رخ ات ,
در دل ما شب گرد است*
رخصتی کرد شبی,
ماه بگیرد دل ما*
ماه, بگرفته دلم ,
امشب و در خلوت تو*
تا به صبحانه خون,
خواب ندارد دل ما*
نان و پیمانه خون,
مستی شب, ما را بس*
صبح فردا برسد,
ساقی و ساغر دل ما*
شام آخر بگذشت,
نامه خون آخر شد*
روشنا نامه به دست,
شاهد و آگه دل ما*
هان به سجاده خون,
عشق پی آگاهی ست*
کاتب عشق دل است,
انفس آگه دل ما*
روشنا آمده خود احمد و,
عیسا در پی*
عیسی عشق دل و,
احمد آگه دل ما*
بنشین بر لب دل ,
تا برسد قاصد ما*
قلب بگشا که "دم" است,
قاصدک محمل ما*
دم ما رقص کنان,
در می و خون می گردد*
روشنا, ساقی عشق است و
جهان محفل ما*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
8/11/91
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7636911612/108108.jpg
http://s3.picofile.com/file/7636914515/1088.jpg
http://s1.picofile.com/file/7636910642/11088.jpg
http://s1.picofile.com/file/7637086020/10800.jpg
http://s3.picofile.com/file/7637087953/11081108.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102875576/313_0108.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102875526/313_108.jpg
http://s5.picofile.com/file/8116216818/313_00108.jpg
http://s5.picofile.com/file/8138854342/313_000108.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
(مقام معظم رهبری جمهوری اسلامی ایران و بیوگرافی روشنا)
روشنا آمده است با تو بگوید کلمه*
من کلام حق ام وما همه, حق را بشر ایم*
***
روزگاری ست اسیر دم و
بی بال و پر ایم*
کس ندانست چرا,
عاقل و نسل بشر ایم*
ز کجا آمده ایم و
به کجا راه بریم*
ما چرا در سفر ایم,
از چه, پی خیر و شر ایم*
روزگاری ست ندانیم ,
چه فروشیم , چه خریم*
از چه, دیوانه سر ایم,
از چه, پریشان نظر ایم*
کس ندانست که
بیداری و خواب, چیست زما*
از چه, هشیار سَر ایم,
از چه به رویا گذریم*
روز و شب مست چه ایم
عاشق و سرمست که ایم
از چه, پیکار کنیم,
از چه پی خشک و تر ایم*
ز چه رو, گوش شنید و
ز چه رو, چشم بدید*
این چه دیدن , چه شنیدن
که همه, کور و کر ایم*
آن, چه کس بود,
که دید و بشنید,
هیچ نگفت*
گر به او دست نباشد,
ز حقیقت, چه بَریم*
گر به عالم نبوَد,
هیچ حقیقت جز ما*
از چه مستانه سَر ایم,
از چه مشنگیم و خَر ایم*
این چه حق بود که
جز ما, هدفی بیش نداشت,
بجز از این من و ما,
خشک نباشیم , چه تر ایم*
گویم ات, گوش بدار,
ای دل دیوانه ما*
به جهان هیچ نباشد,
که از آن بی خبر ایم*
با خبر گر بشوی
از همه اسرار نهان*
گو به ما ای مه آگاه,
در آن جا, چه سَر ایم*
بجز از این نبوَد,
ای "سرِ آگاهی" ما,
که در آنجا ز همه عالمیان
باخبر ایم*
هر کس آگاه تر از ما
به دو عالم باشد*
چون به آن در برسیم,
زو نتوانیم گذریم*
پس تو خواهی که بدانی
به حقیقت چه خر ایم*
نَفْسِ "دانستنِ تو",
گفت, کدامین سفر ایم*
سفر ما ز پیِ آگهیِ ما
ز خود است*
روشن است اینکه
سفر را ز کجا می گذریم*
مقصد ما همه*
آگاه شدن از خودِ ماست*
هر چه نزدیک شویم,
ما ز خود, آگاه تر ایم
گر رسیدیم به مقصد,
ز خود آگاه شدیم*
در حقیقت, خودِ ما
نفخهِ "آگاهْ سَر" ایم
این سفر ,سیر زمینی
نبوَد, جان دلم*
هر چه ما پیش رویم
صیر به آفاق بریم*
این سفر, کن فیکون است
که در ما جاری ست*
از شدن در گذریم,
تا شدن آخر سپریم*
شدنِ آخرِ ما ,
کن فیکونی ابدی ست*
آگه از حال خود ایم,
باخبر از هر گذر ایم*
هان, در این
" کن فیکونِ شدن" و بازْ,
شدن*
دائماً عاشقِ آگاهی و
صیر و گذر ایم*
آخرین کن فیکون,
عاشقِ ما, عشق شُدَسْت*
عشق و آگاهی و ما,
هر سه, پیام و خبر ایم*
خبرِ ما,
خبرِ کن فیکونِ خودِ ماست*
عشق و آگاهی و
خاتمْ نَبَأِ این بشر ایم*
آری, این خاتمِ ما,
خاتمِ کلِ بشر است*
نه به پایانِ عدد,
ما به شمارِ بشر ایم*
چشم بگشا و ببین,
خاتمِ اَنْباءِ بشر,
"روشنا", آمده ایم,
اوحیِ نسلِ بشر ایم*
روشنا آمده است ,
با تو بگوید کلمه*
من کلام حق ام و
ما همه, حق را بشر ایم*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
18/11/91
***
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7650437953/113113.jpg
http://s2.picofile.com/file/7650438274/113.jpg
http://s2.picofile.com/file/7650453117/1113.jpg
http://s5.picofile.com/file/8103508418/313_113.jpg
http://s5.picofile.com/file/8103510284/313_0113.jpg
http://s5.picofile.com/file/8113355300/313_00113.jpg
http://s5.picofile.com/file/8135847250/313_000113.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
(مقام عظمای رهبری جناب آقای سید علی خامنه ای و روشنا)
رها گشتم , چه ها گشتم , جلال کبریا گشتم
همه انفاس عالم را جمال خویش دیدم من
***
ز آب و گل
تنیدم من
به نای و نی،
دمیدم من*
شراب و ساقی و مطرب
بهار دل بدیدم من
گلی دیدم،
که در جامی*
شکوفا شد،
چه بویا شد*
ز عطر گل،
شنیدم من*
سلام اولین اش من*
شبی دیدم
که انس و جن*
یکی نای و
یکی نی شد*
شنیدم :
" اقرا بسم رب"*
کلام اولین اش من*
صراط مستقیم دیدم
صراط الذین اش من*
که انعمت علیهم بود
پیام ملک و دین اش من*
به آب و باد و
در خاک اش*
نظر کردم،
ندیدم من*
بجز آن قطره باران*
که از ابر اش،
چکیدم من*
پریدم من،
چکیدم من،*
بجز ساقی،
ندیدم من*
بجز راهی بسوی او*
رهی باقی،
ندیدم من*
ره ساقی , ره عشق و
ره باقی ره عشق است
چو خود را عشق دیدم من
به آگاهی رسیدم من
خدا را فعل ما عشق و
سماء و حال ما عشق است
بجز عاشق وشی آگاه
شهی باقی ندیدم من
همه انفاس انس و جن
پی عشق اند و آگاهی
عدم معشوق آگاهی
عدن را عشق دیدم من
چو عاشق گشت معشوق و
چو معشوق گشت عاشق وش
خودم را عاشق و معشوق
خدا را عشق دیدم من
خدا ی عشق را دیدم
یحول بین قلب و من
بجز این نفس حول الحال
مهی باقی ندیدم من
چه ها دیدم , چه گویم من
چه ها گویم, چه دیدم من
خدای عشق و آگاهی
خودم را عشق دیدم من
رها گشتم , چه ها گشتم
جلال کبریا گشتم
همه انفاس عالم را
جمال خویش دیدم من
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com*
http://s1.picofile.com/file/7929984080/313_15.jpg
http://s1.picofile.com/file/8124425368/313_015.jpg
http://s5.picofile.com/file/8142908292/313_00015.jpg
http://s5.picofile.com/file/8144241334/rroshanaa505468.jpg
***
حال آمد و حال آمد*
دل نزد نگار آمد*
یار آمد و یار آمد*
آن عشق سوار آمد*
دی وقت شکار آمد*
با ایل و تبار آمد*
پر شور و هوار آمد*
با اسب و سوار آمد*
گفتا که شکارم کن*
بر دیده سوارم کن*
یک دیده حلالم کن*
دزدیده به کارم کن*
یک دیده بر اوکردم*
صد دیده مرا طی شد*
با دیده بگردیدم*
هر روز مرا دی شد*
یک عمر ، به دی کردم*
هی، های به هی کردم*
در نایم و نی کردم*
نالیدم و طی کردم*
نی، وقت سوارم شد*
نی، دیده حلالم شد*
نی، برده به کارم شد*
نی ،بخت، شمارم شد*
عمریست، سر کارم*
دزدیده سری دارم*
یا قصه به سر دارم*
یا غصه به بر دارم*
عمریست، به بازارم*
با عشق، به پیکارم*
از علم ، طلبکارم*
بر عقل ،بدهکارم*
دزدیده سرم،*
منگ است*
با عشق،*
به نیرنگ است*
یک روز ،*
به سامان است*
روزی دگر،*
او ، لنگ است*
یک روز، پی پولم*
یک روز، پی غولم*
نی ،پول و نوا بویم*
نی ،غول و هوا جویم*
من ،در پی شاغولم*
کی، بنده منقولم*
نی ،سرور آن غولم*
نی، بنده هر پولم*
نی، پول به بارم کن*
نی، غول سوارم کن*
بی ایل و تبارم کن*
این حال، به کارم کن*
آن غول منم،*
پس کن*
منقول منم ،*
بس کن*
کین عشق، مرا*
غول است*
وین عشق، *
چو شاغول است*
شاغوله میزانم،*
من عشقم و
ایمانم*
هم موسی عمرانم*
هم عیسی نصرانم*
در سینه، سری دارم*
ز احمد،خبری دارم*
لا حول و لا قوه*
شمس وقمری دارم*
ناصر طاهری بشرویه ... روشنا**
پیامبر عشق و آگاهی**
1/7/90
*http://rroshanaa2.persianblog.ir
* search “rroshanaa” in “google.com”
http://up5.iranblog.com/images/tynl2x0zpzsa56fwcffy.jpg
http://up5.iranblog.com/images/78972460864968010282.jpg
http://up5.iranblog.com/images/86921167681189551985.jpg
http://s3.picofile.com/file/8100434950/313_88.jpg
http://s5.picofile.com/file/8126648142/313_088.jpg
http://s5.picofile.com/file/8143259934/313_0088.jpg
http://s5.picofile.com/file/8144241334/rroshanaa505468.jpg