نور پیدا و نهان ام
با دم و بی دم، روان ام
(رهبر معظم و روشنا )
***
عاشقان،
فرزانه ، عشق است*
دلبر مستانه،
عشق است*
مه رخ جانانه،
عشق و
مطرب این خانه،
عشق است*
آری: این دیوانه،
عشق است*
مستی رندانه،
عشق است*
ساقی جانانه، مطرب*
ساغر و،
پیمانه عشق است*
عاقلان،
فرزانه گشتم*
ساقی میخانه گشتم
باده و پیمانه و می*
مطربی مستانه
گشتم*
عاشق و
دیوانه ام من*
عارف و
فرزانه ام من
قبله بر،
میخانه عشق،
آگه از،
پیمانه ام من*
شهسواری،
می" گسارام ،
من عروس نو بهارم*
ابر آگاهی
سوار ام*
شرحه ای در سینه
دارم*
دل مرا،
کاشانه دارد*
مطربی ،
مستانه دارد*
شمع و گل ،
پروانه , بلبل
دلبری
فرزانه دارد
شهرت آدم
من ام ، من*
ثروت عالم
من ام ، من
وارث
ملک یقین ام *
مالک خاتم
من ام ، من*
نفس من
ناری خموش است*
جان من
نوری بهوش است*
قلب من
پیمانه نوش و*
عقل من
دل را سروش است*
مسجد و
میخانه ام من
کعبه و
بتخانه ام من
شاهد
سر نهان ام
هدهدی
فرزانه ام من
نور پیدا و نهان ام
با دم و بی دم،
روان ام
مالک ملک و
زمان ام
روشنا
صاحب نشان ام
***
ناصر طاهری بشرویه ...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa on google.com
http://s5.picofile.com/file/8116566568/313_063.jpg
http://s5.picofile.com/file/8152938800/313_00063.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
دماغی و کامی، زبانی نبود
نه اسمی نه فعلی، کلامی نبود
( رهبر معظم و روشنا )
***
من آن روز بودم
که روزی نبود
فضا را نه ناری،
نه نوری نبود
همه آسمان و زمین ،
آب بود
همه خاکیان را،
یکی خواب بود
من آن روز بودم ،
مرا باب بود
همه آفرینش،
به یک تاب بود
مرا عشق بود و ،
مصاعب نبود
نه انس و نه جن و
عجایب نبود
من آن روز بودم ،
که سرما نبود
به جز حالتی،
هیچ گرما نبود
دماغی و کامی ،
زبانی نبود
نه اسمی نه فعلی،
کلامی نبود
من آن روز بودم ،
که گوشی نبود
نه خنده نه گریه ،
که هوشی نبود
نه خشم و نه کینه
خروشی نبود
نه وصله ،نه پینه،
بپوشی نبود
نه غصه نه شادی ،
سروری نبود
نه ترس و نه غم را،
حضوری بود
نه زشت و نه زیبا،
غروری نبود
نه لیلی نه مجنون ،
عبوری نبود
من آن روز بودم،
که یک بار بود
نهانخانه عشق
اخبار بود
من آن روز بودم ،
که اوتار بود
خدا بودم و ،
عالمی کار بود
بزد موج و
در موج نایی نمود
ز نایش چو بگذشت،
نی را بسود
چو نی سوده شد،
این نیستان نمود
نفیر اش،
جهان را گلستان نمود
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
search rroshanaa on google.com
http://s4.picofile.com/file/7931369137/313_16.jpg
http://s5.picofile.com/file/8127364826/313_016.jpg
http://s5.picofile.com/file/8152554226/313_00016.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
در عدم بی دم جهیدم , روح قدسی را تنیدم
نفخه ای آگه کشیدم , عشق را یاسین شنیدم
( رهبر معظم و روشنا )
***
دوش
من دردانه گشتم*
مه رخی جانانه،
گشتم*
دلبری فرزانه,
عاشق*
ماه شب ،
در خانه گشتم*
قلب من،
میخانه گشته*
عقل من،
دیوانه گشته*
سینه ام ,
ابر بهاران*
چشم من
پیمانه گشته*
دلبران,
دردانه دل بود
ساقی جانانه
دل بود
باده فرزانه
دل بود
استن حنانه
دل بود
کعبه ام
بتخانه گشته*
مسجد ام،
میخانه گشته*
قبله ام
پیمانه و می،
مستی ام
رندانه گشته*
شرحه ای در سینه
دیدم*
اشک آگاهی
چکیدم*
می" زدم ، از غم،
رهیدم*
عشق و آگاهی
تنیدم*
سینه ام،
کاشانه گشته*
دلبرم ،
فرزانه گشته
شمع و گل ،
پروانه ، بلبل
محفل ام
جانانه گشته
دم شدم
در دم دمیدم
روشنا آدم
بدیدم"*
گلخن ام
گلخانه دیدم*
گلبن ام
ریحانه دیدم*
در عدم
بی دم جهیدم
روح قدسی را
تنیدم
نفخه ای آگه
کشیدم
عشق را یاسین
شنیدم
حال من
جانانه گشته*
جان من
فرزانه گشته
قلب من
پروانه عشق*
هستی ام
افسانه گشته*
عاقل و دیوانه
گشتم
عارف و
فرزانه گشتم
طائر
اسفار قدسی
منجی دورانه
گشتم
من چراغ دین ام اکنون
من علاءالدین ام اکنون
محمل نور ام,
چراغ ام
ملک یوم الدین ام
اکنون
***
ناصر طاهری بشرویه ...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa on google.com
http://s1.picofile.com/file/7361572361/tamam333.jpg
http://s1.picofile.com/file/7361573652/ggggg.jpg
http://s5.picofile.com/file/8130199876/313_0062.jpg
http://s5.picofile.com/file/8152343026/313_062.jpg
http://s5.picofile.com/file/8152343434/313_62.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8152346984/313_00062.jpg
علقه علقه جن و انسانی شدی*
حلقه حلقه هوش و شیطانی شدی*
( رهبر معظم و روشنا )
***
هم سفر بر خیز*
اینک فصل تو ست*
روز فردا های اصل و*
نسل تو ست*
هم سفر فصل بهار و*
سبزه شد*
سبزه شو*
امروز ، روز وصل تو ست*
هم سفر ، چشم ات*
برای دیدن است*
چشم بگشا*
شهر پر اهریمن است*
شکل اهریمن*
کجا دانی که چیست*
او شبیه عقل و*
هوش آدمی ست*
عقل و هوش آدمی*
خود چیست چیست*
لوح ابلیس است*
کی دانی که چیست*
شرح قدیس تو*
در عقل تهی ست*
عقل و هوش ا ت را بزن*
بینی تو کیست*
چشم و گوش آدمی*
سربسته شد*
"نفس" ات انسانی شد*
علقه بسته شد*
علقه علقه*
جن و انسانی شدی*
حلقه حلقه*
هوش و شیطانی شدی*
حلقه ها*
زنجیر دست و پای توست*
علقه ها*
ابلیس آتش خای تو ست*
آن صفاتت*
علقه های فانی است*
"عقل و هو ش"ا ت*
حلقه های دانی است*
علقه ها "انگ" اند*
بی انگی تویی*
حلقه ها "ونگ" اند*
بی ونگی تو یی*
علقه ها را پاک کن*
بی رنگ شو*
حلقه ها را چاک کن*
بی زنگ شو*
چونکه بی رنگی و*
بی زنگی شوی*
آگه از هر رنگی و*
زنگی شوی*
بوم رنگ و*
صور اسرافیل تو*
روح پاک و*
نور جبراییل تو*
هم سفر بر خیز*
در " صور" ا ت بدم*
جمله اهریمن*
به یک" دم" کن عدم*
جان و تن زاهریمنان*
تو پاک کن*
روضه ات را*
خالی از خاشاک کن*
گر دمی با بازدم
گردی ز تن*
ترک دوزخ کرده ای*
گیری عدن*
آن عدن را*
در عدم بنهاده اند*
تا عدم " باقی" ست*
جانها زنده اند*
لوح جان آدمی*
خود زندگی ست*
آ نکه او هرگز نمیرد*
آدمی ست*
***
ناصر طاهری بشرویه ...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa in google
Rroshanaa2.persianblog.ir
rroshanaa@gmail.com
http://s4.picofile.com/file/7801982254/aaref3333.jpg
http://s2.picofile.com/file/7981314622/313_61.jpg
http://s5.picofile.com/file/8122295376/313_061.jpg
http://s5.picofile.com/file/8151984026/313_00061.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
گر تو بینی خویش را, بینی خدا*
می شوی یاسین و فرقان عشق را*
( رهبر معظم و روشنا )
***
ای که عاشق گشته ای،*
آن عشق چیست*
عشق در جان تو،*
شوری ماندنی ست*
جلوه معشوق
نفس عشق بود*
منجلی گشت و
تو را عاشق نمود*
عشق در تو،
دلبری،
مکتوب بود*
بر دم و بر جان تو
محجوب بود*
عشق
تنزیل کتاب انبیاست*
چشمه وحی است و،
تکوین بقاست*
موسی و عیسی و احمد،
نام اوست*
"لم یکن له کفواً" و ،*
واحد، هم اوست*
عشق گردی ،
نفس تو گردد پدید*
"روشنا" می گردی و،
آیی به دید*
عشق نور است و
در او کم جو زمان*
عشق حور است و
مجو، او را مکان*
چون اراده کرد عقلت،
تو ر ساخت*
هان، اراده کرد قلبت،
نور ساخت*
عشق از امر"خود" آیی*
شد پدید*
بیش از امر او ،
نبودی هیچ کید*
جمله صورتهای ما ،
رخسار اوست*
وین هیولاهای ما،
زلفی از اوست*
هرچه پیدا شد،
فروغ عشق بود*
عقل قدسی ، خود،
بلوغ عشق
بود*
ای بشر،
برخیز،
عشقی ساز کن*
تا نمانی تلخ،
شور آغاز کن*
چونکه،
شور عشق،
گیرد لامکان*
جسم و جانت می رود،*
در لا زمان*
لازمان و لامکان،*
پیدا تویی*
لم "یلد یولد" تویی*
یحیا تویی*
جنگ عیسا و محمد*
کن رها*
غلغل نفست بزن*
در خود در آ*
جمله سر انبیا*
عشق است و بس*
هان:
خدا عشق است *
نی، زاری به کس*
انبیا دیدند خود را *
در خدا*
خود، خدا گشتند و*
گفتند مرحبا*
مرحبا بر*
آن سرشت اولین*
مرحبا بر این بهشت
آخرین
مرحبا بر*
خالق عرش و زمین*
بر جلال و بر جمالش*
آفرین*
مرحبا گویان*
صفات خویش را*
بر شمردند و*
شدند از انبیا*
گر تو بینی خویش را*
بینی خدا*
می شوی یاسین و*
فرقان عشق را*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7942729030/313_28.jpg
http://s5.picofile.com/file/8115133134/313_0028.jpg
http://s5.picofile.com/file/8151813592/313_00028.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
خورشید رویش بردمید, عقل از سرم پروانه شد
چشمش به چشم من جهید, قلب و دلم مستانه شد
( رهبر معظم و روشنا )
***
ای عاشقان،
ای عاشقان
فصل مـی و
میـخانه شد
ای عارفان،
ای عارفان
این خانقه،
بتخانه شد
خورشید رویش
بردمید
عقل از سرم،
پروانه شد
چشمش
به چشم من جهید
قلب و دلم،
مستانه شد
ای عاقلان،
ای عاقلان
علم با عمل ،
بیگانه شد
ای زاهدان،
ای زاهدان
زهد و ریا،
از خانه شد
آتشکده روشن کنید
دیر مغان،
ویرانه شد
آتش به جان و
تن زنید
پیر مغان،
در خانه شد
شیرین عذارم
سر رسید
چشم آشنا،
بیگانه شد
مهر از افق،
سر بر کشید
ویرانه ها،
سامانه شد
آن دانه ها
بر ریشه شد
این میوه ها،
بر شانه شد
در آسمان،
مهرش دمید
فرش زمین ،
جانانه شد
ای بلبلان ،
مستی کنید
گل بوته ها،
گلخانه شد
پروانه ها،
بازی کنید
شمع رخش ،
پروانه شد
ای باده ها ،
ای جامها
میخانه ها،
پر شانه شد
مطرب بزن،
ساز و نوا
کاین مه لقا،
فرزانه شد
ای عاشقان ،
شادی کنید
مهر و وفا،
پیمانه شد
پیمانه ها،
برسر کشید
ساقی،
مه جانانه شد
***
ناصر طاهری بشرویه..روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://s3.picofile.com/file/7971356555/313_52.jpg
http://s5.picofile.com/file/8121164968/313_052.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145674900/313_0052.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
می فروش گفتاکه من، "می"، نازدم*
عاشقم من از نیستان آمدم
( رهبر معظم و روشنا )
***
دوش آمد،*
رهروی در کوی دل*
تا ببیند،*
شور عشق و
نور و ظل*
گفت، ای مستان دل،*
احوال چیست*
جملگی گفتند،*
حال ماست ،بیست*
گفت، از مستی *
بگویید نکته ای*
تا شوم پر نور و،*
گردم پخته ای *
آن یکی گفتا که*
مستی ساکتی ست*
مست، گر ساکت نباشد*
پاکتی ست*
"مست ساکت"*
صاحب بال و پر است*
آگه از عقل است و*
حالی دیگر است*
دیگری گفتا که *
نی، جانم ، خموش*
مست، گر مستی نیارد*
خاک، روش*
مست، آن باشد که*
گیرد عربده*
هوشیاران را*
کند ،ماتم زده*
سومی گفتا که*
مستی آگهی ست*
مست ، کو آگه نباشد*
برده ای ست*
برده دل، بی سر و*
بی خانه است*
بی حواس و ابله و*
دیوانه است*
چارمی گفتا که*
مستی، ورزش است*
از برای غم نخوردن*
ارزش است*
"می" ، همان آب است*
بر" غم" میدهند*
آتش دل را*
چو مرهم می نهند*
پنجمی گفتا که*
"می" ، از سر پرید*
من نتانم گفت*
مستی، خود چه بید*
هان:
تو خواهی گر*
بدانی مس که بید *
رو تو عاشق شو،*
مپرس از عمر و زید*
وان دگر گفتا که*
مستی حرف نیست*
مست باید گشت ودانست*
حرف چیست*
آخری گفتاکه *
ای مستان خموش*
گوش دارید ، تا بگوید*
می فروش*
می فروش گفتاکه*
من، "می"، نازدم*
عاشقم من *
از نیستان آمدم*
در نیستان ، عاشقان،*
اهل "نی" اند*
جملگی تاک اند و*
انگور و "می" اند*
"می" به تاکستانیان*
انگوری است*
چون به بام و خم رود*
منگوری است*
مستی می *
جز حباب نور نیست*
طوری است و صوری است*
مستور نیست*
"می" کز او هستی نبارد،*
شور نیست*
عشق، کو مستی نیارد*
نورنیست*
نور خواهی،*
راه تاکستان بگیر*
"نی نشین" نور شو *
مستان بگیر*
"می" همان "نی" باشد و*
انگور و تاک*
ریشه اش در خاک و*
نفسش، آب پاک*
کی شناسند مستی*
آن بیمارها*
کی شناسند عشق*
این هوشیارها*
خاک پاک و آب پاک و*
نور پاک*
هر که در وی ،هر سه*
آمد*
شد سماک*
ای دخیل آب و خاک و *
نور پاک*
گر تو خواهی "روشنا"*
شو سینه چاک*
سینه چاکان*
با دلی شور آمدند*
عاشق "می" گشته *
از طور آمدند*
باده بر کف *
دست در حور آمدند*
آگه از حق گشته*
پر نور آمدند*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
29/8/90
*http://rroshanaa2.persianblog.ir
*search (rroshanaa) in google
http://s4.picofile.com/file/8100643584/313_90.jpg
http://s5.picofile.com/file/8114910526/313_0090.jpg
http://s5.picofile.com/file/8151245634/313_00090.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
روشنا, عشق معاد است که جانان آمد
چشمه آب حیات است که یزدان آمد
( رهبر معظم و روشنا )
***
ساقی عشق چه زیباست ،*
بهاران آمد*
مطرب عشق هویداست ،*
سواران آمد*
منظر عشق، فریباست *
که عریان آمد*
مظهر عشق سویداست*
دل و جان آمد*
شربت عشق شراب است*
به مستان آمد*
مستی عشق ثواب است*
به دستان آمد*
مجمر عشق فرات است ،*
به جریان آمد*
جلوه بر عشق محاط است *
که پریان آمد*
مکتب عشق دوات است*
کتیبان آمد*
ثروت عشق برات است*
سلیمان آمد*
سایه عشق بساط است*
که تابان آمد*
مایه عشق ملاط است
که باران آمد*
آیت عشق , صراط است،*
که ایمان آمد*
غایت عشق , حیات است*
که ایقان آمد*
روشنا, عشق معاد است*
که جانان آمد*
چشمه آب حیات است
که یزدان آمد
***
ناصر طاهری بشرویه.....روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
***
http://rroshanaa2.persianblog.ir
search rroshanaa on google
http://s4.picofile.com/file/7979773973/313_58.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118380368/313_058.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145117126/313_0058.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
مطرب جان بین که به هر نای و نی
صور بپا کرده و رامشگر جانها شده
( رهبر معظم و روشنا )
***
فرش زمین بین
که چه غوغا شده
چهره جوان کرده رخ اش
ماه و دل آرا شده
دشت ودمن بین
که ز دامان کوه
رقص کنان
پای کشان ،
تا لب دریا شده
سبزه و نی بین
که به دامان باغ
گل به سر و مل به بر است
واله وشیدا شده
عطر گل و
سنبل و ریحانه بین
کز نفسش،
بلبل این خانه
چه شیوا شده
برگ و گل و
ساقه و آن ریشه بین
در طلب مهر
چنین "غرق تمنا" شده
مهد زمین بین،
که ز خورشید و ماه
روز و شب و،
خشک و تر و
ساحل و دریا شده
عهد زمان بین
که به حور و پری
عشق نهان کرده
یکی آدم و حوا شده
کون و مکان بین
ز عدم تا به دم
بر قلم افتاده و
بر گنبد مینا شده
مطرب جان بین که
به هر نای و نی،
صور،
بپا کرده و
رامشگر جانها شده
ساقی جان بین که
ز یک جام عشق
عقل ،
به می رانده
زهی
قدسی و طوبا شده
عشق, خدا وند دل و ,
دلبر است
نفخه او در نفسم
عیسی و یحیا شده
لب به لب عشق
نهاده دلم
در نفسم بی نفسی
زنده و احیا شده
چشمه زمزم
نفس ام ، دم به دم
شرحه تسنیم دلم
آیت گویا شده
همدم من گشته,
دلم روشنا
هر نفسی، طور دلم
واژه و معنا شده
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
search rroshanaa on google
http://s1.picofile.com/file/7905543545/313_2.jpg
http://s5.picofile.com/file/8118974900/313_02.jpg
http://s5.picofile.com/file/8146470992/313_002.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
اول این ماجرا, عشق حریف فناست
قصه به آخر رسید, عشق طریق بقاست
( رهبر معظم و روشنا )
***
قصه این
نای و نی
قصه
بی انتهاست
صورت هستی
نگر
شاهد
این ماجراست
گل به چمن
دیده ای
دانه دراین خاک
بین
عطر گل یاسمن
ساقی
بی مدعاست
خیزو،
بنوش جام می
صورت هستی
فناست
آنچه
دراین خانه نیست
صورت اهل
بقاست
گل که
در این خانه شد
باز
از این خانه رفت
قصه این
نای و نی
قصه اهل فناست
هر نفسی میزند
ضربه
بر این نای و نی
ضربه
بر این نای و نی
حاصلش
این موجهاست
موج
به دریا فتاد
موج
به صحرا فتاد
موج
بر ابروی یار
اول این ما جراست
اول این ماجرا
عشق حریف فناست
قصه به آخر رسید
عشق طریق بقاست
***
نا صر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
search rroshanaa in google
http://s4.picofile.com/file/7910258060/313_4.jpg
http://s5.picofile.com/file/8129527634/313_04.jpg
http://s5.picofile.com/file/8146309584/313_0004.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg