نی عابد و نی زاهد و نی مجتهد و شیخ*
هر قوم دویدند به بازار رسیدند*
( رهبر معظم و روشنا )
***
مستان خدا ,
باده ز دلدار خریدند*
یعنی که بجز دل ,
سری هوشیار ندیدند*
رندان خدا , طره
نه دادند , نه گرفتند*
زیرا بت عیار,
زاحوال گزیدند*
نی نکته بگفتند و
نه حرفی بشنیدند*
خود عشق بگشتند و
به اقبال رسیدند*
آگاه شدند و همه احوال
بدیدند*
هر حرف شنیدند,
از این حال شنیدند*
کی نقطه عاشق شدن,
عشاق کشیدند*
عاشق شدگان,
عشق بگشتند وبدیدند*
کی بهر مکافات ,
بر عشق رسیدند*
از غافله عشق,
بجز مهر نچیدند*
کی بهر ملاقات,
پی عشق دویدند*
تا عشق نگشتند,
ملاقات ندیدید*
آنان که پی عشق دویدند,
خزیدند*
پا را ندوانیده,
به معشوق پریدند*
معشوق سوار اند ,
کجا در پی عشق اند*
کی عشق بدیدند,
گرآن پای نچیدند*
آنان که ز آرام و قرار,
فاصله گیرند*
نی عشق ز ره چیده و
نی قافله دیدند*
نی عشرت و نی حسرت و
نی سعی ونه کوشش*
ساکت شدگان اند,
به آرام رسیدند*
نی عابد و نی زاهد و
نی مجتهد و شیخ*
هر قوم دویدند ,
به بازار رسیدند*
فریاد مزن,
چیست , کجاست
جام حقیقت*
آن چیست تویی , جام تویی
سفره نچیدند*
بی دل نظران
غافل از آن "در" نهان اند*
بازار بگشتند و
متاعی نخریدند*
همت طلب از "بازدم" ات,
"ذکر دوام "ات*
زنهار , سفیهان که
ز دم فلسفه چیدند*
فریاد مکن بیش,
نه دام است ونه دانه*
آن دانه تویی, دام تویی,
حیله نچیدند*
از دام برون آی,
که از بستردانه*
بس پیر و جوان,
بر دل افلاک پریدند*
هان چشم مگردان ز " دم "ات,
"فکر مدام" ات*
ذات الصور عشق,
در این جام کشیدند*
هان صورت آن یار,
در این دانه نهان است*
آنان که شکفتند,
در آن یار تنیدند*
یک نقطه در این دانه,
از آن یار جدا نیست*
آنان که رسیدند,
بجز دانه نچیدند*
آن دانه نگر, دانه نگر
دانه تو یی تو*
چون دانه بدیدند,
به دردانه رسیدند*
دردانه خدا بود و
به هر دانه رها بود*
از دانه رها گشته ,
خدا گونه تنیدند*
آری به خودآ,
کین تو,در آیینه,
خدا بود*
خود را چو بدیدند,
خدا را بشنیدند*
آنان که چو آیینه,
بدیدند نفس خویش*
"بسم ربک الحق" شده,
خلقی بشنیدند*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
15/11/91
*Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7649310107/112112.jpg
http://s2.picofile.com/file/7649310000/112.jpg
http://s2.picofile.com/file/7649326020/1112.jpg
http://s5.picofile.com/file/8103441192/313_112.jpg
http://s5.picofile.com/file/8114238000/313_0112.jpg
http://s5.picofile.com/file/8114242784/313_00112.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8164751292/313_0000112.jpg
پر می زنم , بی بال و پر , سیمرغ ام و عنقا سفر*
دارم مقر در خشک و تر , آرم به حق جویان خبر*
( رهبر معظم و روشنا )
***
من,ابر وباران ام, یم ام*
عیسای نصران ام , دم ام*
من روشنای عالم ام*
خورشید تابان ام, "جم" ام*
بشنو ز من,اسرار رب*
فرقان آن مردعرب*
قرآن و اقراء بسم رب*
"حا میم" و "یاسین"عرب*
از عشق آرم , خون ونان*
هم روح دارد هم روان*
قلبم ز عشق گردد جوان*
عقلم به عشق گیرد جهان*
خاموش و آرام ام ,لطیف*
بی ظن و آگاه و ظریف*
هستم به می نوشان حریف *
پیغمبری باشم حنیف*
گردیده ام , "لا ریب فیه"*
کی داند این حالم , سفیه*
نزد من است "ما فیه و فیه"*
عشق ام ,کتاب ام , ای فقیه*
روح القدس آمد به سر*
حالم ز وی دارد خبر*
بیند که خیر است و نه شر*
بگرفته قلبم را به بر*
عشق ام , اهورایم, پدر*
در دل هویدایم, پسر*
روح القدس , عقل ام,بصر*
با هر سه,عیسایم شمر*
پر می زنم , بی بال و پر*
سیمرغ ام و عنقا سفر*
دارم مقر در خشک و تر*
آرم به حق جویان خبر*
عشق ام , شراب مستی ام *
لوح ام , کتاب هستی ام*
"لا" بوده, " لا" را هستی ام*
انوار بالا دستی ام*
قلب ام, بهارم عاشقی ست*
عقل ام, نهالم منطقی ست*
عشق ام , سوارم مشرقی ست*
عهد ام , قرارم مشفقی ست*
من, آدم ام, دنیا ی عشق*
"آگه دم" ام, عقبا ی عشق
موج ام , یم ام, دریای عشق*
اوج ام, بم ام, عنقا ی عشق*
سوی من آیید عاشقان*
هستم سرای مه لقان*
با حوریان و دلبران*
با آن غلامان جوان*
آرم ز پنهان و عیان*
گل واژه پیغمبران*
اسرار ناب عارفان*
احوال باب سالکان*
از در در آیید عارفان*
نزد من آیید سالکان*
در ره نمانید زاهدان*
بزم من آیید عاشقان*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
1/11/91
Search rroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7633168709/107.jpg
http://s2.picofile.com/file/7633171498/1077.jpg
http://s1.picofile.com/file/7633172468/1107.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102753942/313_107.jpg
http://s5.picofile.com/file/8113772718/313_0107.jpg
http://s5.picofile.com/file/8138412526/00107.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8164524884/313_000107.jpg
ای عشق بنوشان , تو بنوشان ز می عشق
تا تنگ بگیرم به بغل تنگ و سبوی ات
( رهبر معظم و روشنا )
***
ای عشق منم ,
تشنه بی حد و شمار ات
بنشسته لب آب ام و
گه ابر سوار ات
ای عشق به معشوق بگو ,
طره نبندد
تا راه نبندم ,
به شب "ماه شکار" ات
ای عشق منم,
عاشق پاییز و بهار ات
خونین دل و خونین جگرم,
عشق سوارت
ای عشق, به معشوق بگو ,
چهره نپوشد
تا چشم نپوشم ز رخ و ,
چشم خمار ات
ای عشق منم, عشق منم,
صبر و قرار ات
شب را ه منی,
روز,
من اندیشه سوار ات
ای عشق منم ,
منتظر و لحظه شمار ات
گه پیش منی,
گاه منم, نزد و کنار ات
ای عشق , شکن, عشق, شکن,
قصد و وضوی ات
تا عشق بنوشم زلب و
بوسه ز روی ات
ای عشق بنوشان , تو بنوشان
ز می عشق
تا تنگ بگیرم به بغل
تنگ و سبوی ات
ای عشق, بیار, عشق بیار,
شام و نهار ات
شب ,راه منی,
روز من ام, دام و شکار ات
ای عشق بیا, عشق بیا ,
کهنه سوار ام
بی عشق, کجا کلبه زنم,
زهره ندارم
ای عشق تویی, عشق تویی,
دار و ندارم
با یاد تو, من, مستم و
در گشت و گذار ام
ای عشق نگو,عشق نگو,
زار و نزارم
بی عشق ,کجا خامه زنم,
مایه ندارم
ای عشق کجا, عشق کجا ,
سفره و سوری
تا من بنوازم به کجا ,
اسب صبوری
ای عشق که را, عشق که را,
سلسله مویی
تا سلسله گیرم همه,
تا سلسله مویی
ای عشق بیا, عشق بیا,
عشوه رها کن
هی بوسه زن وبوسه زن و
وعده وفا کن
ای عشق بزن, عشق بزن,
تنبک و دوری
تا مست برقصم ز پی ات,
رقص و سروری
ای عشق بخوان, عشق بخوان,
چلچله خوانی
تا دل بچکاندبه قلم,
سر نهانی
ای عشق, ای عشق,
ای عشق, ای عشق
هی عشق , هی عشق,
هی عشق ,هی عشق
***
ناصر طاهری بشروی...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
2/10/91
http://s2.picofile.com/file/7596090535/103.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102186550/313_103.jpg
http://s5.picofile.com/file/8114570576/313_0103.jpg
http://s5.picofile.com/file/8134897634/313_00103.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8164280492/313_000103.jpg
مطرب عشق مست نیست , خسته از این دست نیست
رند هزار دست خوان نفخه آگاه را
( رهبر معظم و روشنا )
***
باده نشینان عشق،*
با دم روح القدس،*
،*بی نفس وصافی اند
*ذره آگاه را
عشق حریف می است،*
ساقی نای و نی است*
نی لبکان راوی اند،*
*شرحه در گاه را
مطرب عشق *
مست نیست*
خسته *
*از این دست نیست
رند هزار دست خوان*
نفخه آگاه را*
بی نفسم ،*
با نفس*
*بی هوسم،
با هوس*
*مست می و مافی ام،
ساقی آگاه را*
*راه من این راه نیست،
ماه من این ماه نیست،*
ماه رخم مشتری ست،*
بنده آگاه را*
*ماه من اندر "چه" است
یوسفم اندر ره است،*
در "چه تاریک" بین*
قطره آگاه را*
باده عشق ،*
پست نیست،*
خورده در این *
هست نیست،*
*ساقی کوثر بدان
ساقی همراه را*
*چشم، تو بر هم بنه
راه بزن یک تنه،*
*در دل ظلمت بجو
مشتری و ماه را*
*دلو بکن در" چه" ات
آب بجو از "مه" ات*
*در مه و خورشید بین
زهره آگاه را*
*آب بزن بر "تن" ات
خواب بزن از "من" ات،*
*ماه رخی پیش توست
هر گه و بیگاه را*
مطرب جان *
*مست نیست
غافل از این*
*هست نیست
باده خور و خنده کن*
مطرب آگاه را*
*زاهد و ترسا ول است
شاهد و یحیا دل است،*
قبله جان گیر و بس،*
باقی این راه را*
*دلبر تو در دل است
"ماه رخ" ات منزل است*
تنگ در آغوش گیر*
شاهد درگاه را*
*قبله تو آشنا ست
در دل تو روشناست،*
*سجده کن و بوسه زن
قبله آگاه را.*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
11/9/91*
http://s2.picofile.com/file/7657091505/9999.jpg
http://s3.picofile.com/file/7573183866/wineok.jpg
http://s3.picofile.com/file/7573182361/love_wine.jpg
http://s4.picofile.com/file/8101788318/313_99.jpg
http://s5.picofile.com/file/8106680192/new2014.jpg
http://s5.picofile.com/file/8112057192/313_099.jpg
http://s5.picofile.com/file/8132967250/313_0099.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8163856868/313_00099.jpg
عشق در پایانه مستی می کند
عاشقان را غرق هستی میکند
( رهبر معظم و روشنا )
***
مست مستم ساقیا ,*
پیمانه کو*
آن شراب دلبرو مستانه,*
کو
مست مستم ساقیا,*
جامی دگر*
تا بمانم مطرب و فرزانه ,*
کو
*من در این سر ,
مستم و دیوانه ام
*اندراین بر,
زعاقلان بیگانه ام*
بلبل ام,
*صاحب دل ام , فرزانه ام
شعله ام , شمع ام, *
گل ام, پروانه ام*
عاشق ام بر*
عشق این دیوانه ها*
شاهد ام بر*
نور این فرزانه ها*
ساقی ام من*
بر در میخانه ها*
باقی ام بر *
*ساغر و پیمانه ها
عاقلان,*
دیوانه ها عاشق کش اند*
عاشقان را*
با دم عشق می کشند*
چون که عاشق کشته شد*
در دام عشق*
زان پس او را*
تا ثریا می کشند*
در ثریا*
عاشقان کی مرده اند*
عشق را با خود*
مصلا برده اند*
آن مصلی*
جز صلات عشق نیست*
جملگی در عشق*
آنجا زنده اند*
هر که در عشق زنده شد*
جانانه است*
عشق گشت و,*
دلبری فرزانه است.*
عاشق و معشوق ها*
عشق اند و بس*
عشق آغاز ی ست*
کو پایانه است*
عشق در پایانه ,*
مستی می کند*
عاشقان را*
غرق هستی میکند*
زان پس اندر موج هستی*
خویش را*
لخت و عریان, خود*
*دو دستی می کند
*لخت و عریان گشته
وانگه,نیست را*
روشنا *
در لام هستی می کند*
من عدن را*
دیده ام در روشنا*
عشق را عریان و*
لخت اش ربنا*
از عدم آرم*
شراب عشق را*
می فشانم
*در دهانی آشنا
بشکنید شیرین دهانان*
بشکنید*
عشق نوشید*
موج غم را بشکنید*
غصه هاتان*
قصه و افسانه است*
جام می گیرید و*
جامه بفکنید*
سوی عشق آیید*
در بزم عدم*
لخت و عریان*
عشق نوشید, دم به دم*
حوریان و آن غلامان
*در عدم
فارغ اند از
پرده داران*
بیش و کم*
فارغ از این نفخه ها*
حوری شوید*
فارغ از این لحظه ها*
نوری شوید*
فارغ از این*
عقل زنبوری و غم*
شاهد آن "لا" ی*
ذوالنوری شوید*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
24/9/91
Search rroshanaa on google
http://s1.picofile.com/file/8101990842/313_101.jpg
http://s5.picofile.com/file/8112361176/313_0101.jpg
http://s5.picofile.com/file/8136272934/313_00101.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8163443526/313_000101.jpg
عا شقان رویت بدیدند, طرح گیسویت زدند
چشم و ابرویت کشیدند, قلب و دل سودا برفت
( رهبر معظم و روشنا )
****
عمر بگذشت و
بسی
نا مهربانیها برفت
عشق
با ما شد گهی و
لحظه ای
بی ما برفت
آنکه
عاشق شد تو را
از کوی خود
بیگانه شد
وانکه
مجنون تو شد
بی سرشدو،
بی پا برفت
هر که
او پروانه شد
بر شعله شمع رخت
پاره ای
از شعله ات بگرفت و
بی پر،
وا برفت
غنچه عاشق شد
زعشقت
بال و پر از هم درید
جلوه اش گل گشت و،
مهرش،
در همه دلها برفت
بلبلی
عاشق شد او را
سوی کویش
پر کشید
بوی گل
در دل گرفت و
"هو"ی دل
بالا برفت
زاهدان
رفتند کنجی
تا که تسبیحت کنند
چون که
رویت را ندیدند
گنبدان
بالا برفت
عا شقان
رویت بدیدند
طرح گیسویت زدند
چشم و
ابرویت کشیدند
قلب و دل
سودا برفت
عارفان
نورت بدیدند
باده و ساغر شدند
جام می
بر سر کشیدند
پرده ها
بالا برفت
انبیا
نورت گرفتند
ماه ربانی شدند
تا فلق
نورت کشیدند
روشنا پیدا
برفت
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s4.picofile.com/file/7944547632/313_30.jpg
http://s5.picofile.com/file/8127587450/313_030.jpg
http://s4.picofile.com/file/8162819592/313_00030.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
چه خوش قلبم ربودی تو , چه خوش مهری سرودی تو
بنازم آن جفایت را , هم این مهر و وفایت را
( رهبر معظم و روشنا )
***
چه خوش طرحی ،
چه خوش رنگی
همه ماهی تو،
هفت رنگی
بنازم،
کوه و دریا را
بنازم،
دشت و صحرا را
چه خوش
قلبم ربودی تو
چه خوش
مهری سرودی تو
بنازم
آن جفایت را
هم این
مهر و وفایت را
چه خوش،
غم بر دلم کردی
تو هم شعری،
هم آهنگی
بنازم،
قهر و نازت را
بنازم،
غمزه هایت را
جه خوش،
صورتگری کردی
چه خوش،
مه پیکری کردی
بنازم،
خط و خالت را
بنازم،
شور و حالت را
چه خوش چشمی
چه خوش ابرو
چه خوش صورت
چه خوش گیسو
بنازم،
چشم زیبا را
بنازم،
قد رعنا را
چه خوش،
بر دل نشستی تو
چه خوش،
قلبم گسستی تو
بنازم،
آن نگاهت را
بنازم بوسه هایت را
چه خوش یکرنگ و
بی رنگی
چه خوش همراه و
بی جنگی
بنازم
آن صفا یت را
شمیم روح و جانت را
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
searchrroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7967035913/313_49.jpg
http://s5.picofile.com/file/8121466784/313_049.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8162616576/313_00049.jpg
چشم و ابرو را به کار عشق دار*
تا ز خود بینی جمال کردگار*
( رهبر معظم و روشنا )
***
ای برادر
"دانش "ت بی تاب شد*
جمله اوصاف وجودت
آب شد*
ای برادر
اقتصاد و علم و دین*
مدعی
بسیار دارد در زمین*
ملک جای
ادعای علم نیست*
مبداء هر علم ،
از افتادگیست*
علم عشق است
حیلت و مکار نیست*
عشق را با مردمان
پیکار نیست*
عشق ، آمد ،
بسم رحمان و رحیم*
بر قلم زد
تا تو گردی مستقیم*
مستقیم عشق را
بر دل بزن*
ترک عادت کن
دمی "من من " مزن*
جمله اعضای وجودت
تار شد*
قلب و نفس و جان تو
بیمار شد*
آن لب و دست و
زبانت را چه کار*
قلب خود را چاره کن
آید به کار*
ملک ، عدل و
مهربانی میخرد*
ورنه
کار مردمانش نگذرد*
کفر و توهین و
دو رویی بد تر است*
بی ادب در ملک
کارش ابتر است*
ای برادر
خود چه دانی آبرو*
کرده ای تو
آبرو را زیر و رو*
گفته هایت
عقل را حیران کند*
خنده هایت
قلب را ویران کند*
افتخار تو
به نزد اجنبی*
کرده است اخلاق و
دین را منزوی*
دل فریبیهای تو
در ملک و دین*
بر دل آزادگان
آرد حزین*
جان من
دانی تو کیکاووس کیست؟!*
هیچ دانی
ملک و هم ناموس چیست؟!*
ای برادر ،
اشتباهی بوده ای*
ملک و هم دین را
تباهی بوده ای*
ای برادر
جان من بس کن دگر*
یک دمی بنشین و
در خود کن نظر*
چشم و ابرو را
به کار عشق دار*
تا ز خود بینی
جمال کردگار*
***
ناصر طاهری بشرویه ...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s4.picofile.com/file/7982562903/313_63.jpg
http://s1.picofile.com/file/7361572361/tamam333.jpg
http://s1.picofile.com/file/7361573652/ggggg.jpg
http://s4.picofile.com/file/7982562903/313_63.jpg
http://s5.picofile.com/file/8116632850/313_00.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s4.picofile.com/file/8162388034/313_0000.jpg
مظلوم را صدا کن , با عشق آشنا کن
خاموشی جهان را, با مهر روشنا کن
( رهبر معظم و روشنا )
****
ای داد از این استبداد
زین مرد بی استعداد
اندیشه های آزاد
در دست مشتی صیاد
از دل نمی رود یاد
گل از جوانه افتاد
ای وای
داد و بیداد
زین جهل آدمیزاد
در روزهای خرداد
شب از سیاهی افتاد
حاکم شبیه صیاد
قاضی شبیه جلاد
ای لاله های پر خون
لیلی وشان مجنون
سبزینه های گلگون
آزادگان مفتون
خرداد و سال وماه اید
باران ما شمایید
یاران با صفایید
منشور و ره نمایید
ما عاشقانه سبزیم
در کوه و دشت و مرزیم
از خشم و کین صیاد
زین ظالمان نترسیم
سرخ و سفید و سبزیم
پر مهر و عشق ورزیم
از جاهل و زبی دین
از محتسب نلرزیم
ای همسفر، بپا خیز
خو رشید، شد سحرخیز
می ، شد ز باده لبریز
جامی دگر به لب ریز
مست از می و خموشیم
از عشق ، مست هوشیم
آگه ز کفر و ایمان
ما رند می فروشیم
ای زاهدان ، خموشید
دست از ریا بپوشید
می برکف است وساقی
پیمانه ای بنوشید
حاکم، ز تخت بر خیز
قاضی، ز حکم در خیز
با تیغ کفر و ایمان
با عاشقان نیاویز
آزادگی بپا کن
با مردمان صفا کن
زندیشه های در بند
دل مردگی رها کن
مظلوم را ، صدا کن
با عشق آشنا کن
خاموشی جهان را
با مهر روشنا کن
***
ناصر طاهری بشرویه ...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
rroshanaa@gmail.com
http://s4.picofile.com/file/7984318488/313_68.jpg
http://s4.picofile.com/file/8162170400/313_00068.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
آن که او ملای عدل و داد بود*
بر همه آزادگان صیاد شد*
( رهبر معظم و روشنا )
****
جملگی ایام ما ،
بر باد شد*
ملت آزاد ما ،
فریاد شد*
آن یکی می گفت،
آیات خداست*
هان که او خود،
آیت بیداد شد*
آن گدا شد مالک و
صاحبقران*
مشق نا ننوشته او،
استاد شد*
وان دگر عمریست،
اندر خواب بود*
چشم خود وا کرد و
در اوراد شد*
ورد او،
نوباوگان را خواب کرد*
میر ما،
زان وردها دلشاد شد*
آن که عمری،
درس و مکتب دار بود*
جمله درس و مکتبش،
بر باد شد*
آن علی،
در مکتبش شد ممدلی*
ممدلی هم،
سست و بی بنیاد شد*
با حسن یا با حسین،
در باد شد*
دشمن دیرین،
استبداد شد*
آن که او،
ملای عدل و داد بود*
بر همه آزادگان ،
صیاد شد*
نام او خود،
حامی مستضعفان*
سایه هایش،
تیغ استبداد شد*
در پی روس و،
مجوس و انگلیس*
دشمن امریک و،
با موساد شد*
خسرو آن
دولت صاحب زمان*
یاامام و یا ولی
یا صاد شد*
آری:
او بنیاد بی بنیاد بود*
بانی بنیاد آب و
باد شد*
آب را در آسیاب
می ریخت او*
آب ته شد،
آسیاب بر باد شد*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
http://s3.picofile.com/file/7411819137/41222.jpg
http://s2.picofile.com/file/7989926448/313_74.jpg
http://s5.picofile.com/file/8131982168/313_074.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
http://s5.picofile.com/file/8161924342/313_00074.jpg