عشق پیدا نیست , پیدایی در اوست*
عشق شیدا نیست , شیدایی از اوست*م و
( رهبر معظم و روشنا )
***
عشق *
اقراء بسم رب کبریاست*
عشق *
آغاز تمام جلوه هاست*
عشق بحر است*
عشق ساحل،*
عشق موج*
عشق خاک است*
عشق صحرا،*
عشق فوج*
عشق معنا*
جمله صورتها از اوست*
عشق دریا*
جمله ماهیها در اوست*
عشق ابر است*
عشق باران عشق شط*
عشق آب است*
عشق دریا عشق بط*
عشق تلخ است*
عشق شیرین*
عشق شور*
عشق رنگ است*
عشق رنگین*
عشق نور*
عشق آمد*
تا که بیدارت کند*
غم رها کن*
تا که هوشیارت کند*
عشق نام هرکه*
روحانیست او*
عشق نور هر چه*
نورانیست او*
عشق بال است*
عشق بالا، عشق اوج*
عشق قصر است*
عشق بارو، عشق برج*
عشق ،آن عاشق*
که او، ازغم رها ست*
عشق ، معشوقی ست*
کو، بی مدعاست*
عشق دانه*
عشق غنچه، عشق گل*
عشق لاله*
عشق سنبل، عشق مل*
عشق پیدا نیست*
پیدایی در اوست*
عشق شیدا نیست*
شیدایی از اوست*
عشق ،هم اول، هم آ خر*
هم وسط*
عشق ناگفته نویسد*
خط به خط*
عشق پای است، عشق نای است*
عشق هو*
عشق آید، عشق پاید*
عشق او*
عشق شیوا، عشق هیوا*
عشق روح*
عشق یحیا،*
عشق عیسا*
عشق نوح*
عشق وحی است*
عشق قرآن، عشق حد*
عشق جوهر*
عشق دفتر، عشق مد*
***
ناصر طاهری بشرویه......روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
Search rroshanaa in google
http://s1.picofile.com/file/7975488602/313_54.jpg
http://s5.picofile.com/file/8128083476/313_054.jpg
http://s5.picofile.com/file/8150095218/313_0054.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
تا گریه کند چشم و دلم اشک بنوشد
غیر از رخ تو، روح وتنم جامه نپوشد
( رهبر معظم و روشنا )
***
رفت از بر من،
آنکه، مرا
روح و روان است
آهی، به دلم ماندو
" رخ "ام،
"اشک "کشان است
او چشم ودلم گشت و ،
"رخ"ا ش،
مهر نهان است
او دلبر من گشت و،
"دل"ا ش،
صورت جان است
تا گریه کند چشم و
دلم اشک بنوشد
غیر از رخ تو،
روح وتنم ،
جامه نپوشد
تا مهر تو نوشم،
دل من تیره نگردد
تا عشق تو دارم،
دل من، پیر نگردد
ای ساقی جانانه ،
منم، باده فروشم
تا می نفروشی ،
به خدا ، باده ننوشم
تا می نخورم از تو،
مستانه نگردم
تا عشق تو دارم ،
پی میخانه چه گردم !
بر چهره من ،
شور رخ یار،
که دیده است؟
بر قطره اشکم،
غم دلدار ،
که دیده است ؟
دل در طلبت ،
مویه کنان،
جان و تنم شست
مهرت به دلم آمد و
هی ، قلب مرا سفت
بر پرده قلبم بنشین،
جامه دریده ست
بر حفره دل،
کن نگهی،
رنگ پریده ست
ای ساغر و پیمانه،
مرا می ده و نوشم
ای می به تنم جان ،
ز چه رو باده ننوشم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://s4.picofile.com/file/7940251933/313_26.jpg
http://s5.picofile.com/file/8112691626/313_0026.jpg
http://s5.picofile.com/file/8148586650/313_00026.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
حاکمان جهل و کین ، ای قاصبان ملک و دین
دشمن آزادگان، ای دین فروشان بس کنید
( رهبر معظم و روشنا )
***
حاکمان جهل و کین ،
ای قاصبان ملک و دین
دشمن آزادگان،
ای دین فروشان بس کنید
ای برادر ، خواهرم,
فرزند پاک و نازنین
چشم پوشی بر سفیهان،
ای عزیزان بس کنید
آتش اندر سبزه زاران،
تیر بر آزادگان
بر برادر خواهران
ای نیزه داران بس کنید
نی ز اسلام آگهید ،
نی از محمد، نی ولی
نی ز عیسا ، نی ز موسا،
نی ز وحی منزلی
نی کتاب و نی ز ایمان،
نی ز "نفس اولی"
نی ز نور و نی حقیقت،
نی ز "عشق منجلی"
بسم رحمان و رحیم آمد،
بگوید بس کنید
عشق آرید،
فتنه ها را
از دل خود، پس کنید
بت نه آن خاک و گل است،
ای مردمان روزگار
آنچه در قلبت نگنجد
بت بود ، هان: ای نگار
گوش و پوس و استخوانها ،
بر تو بت گشته رفیق
جنگ عیسا و محمد ،
کی شود با تو شفیق
بت پرستی ترک کن،
آگه زنفس خویش شو
نفس خود را گر شناسی
بر دو عالم خویش شو
روشنا آمد بگوید ،
در حوالی پر مزن
نور حق در اندرون است،
در برون پر پر مزن
نی ز موسا نی زعیسا ،
نی محمد، دم مزن
جنگ هفتاد و دو ملت،
بس کن و "خر""من" مزن
هان:
الف با لام و میم
خود آن "من" است
هم کتاب و هم قلم,
هم "خرمن" است
"خر""من" این اولیا,
از تن زنید
سوی عشق آیید
بر خرمن زنید.
***
ناصر طاهر ی بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
30/11/89
http://s1.picofile.com/file/7988263010/313_72.jpg
http://s5.picofile.com/file/8117346118/1393eyd.jpg
http://s5.picofile.com/file/8149497384/313_0072.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
گفت تو یی گواه من , مالک تخت و جاه من
خوش بنشین به گاه من , کلمه ذکر و باب داد
) رهبر معظم و روشنا )
***
حجره نشین خاک و
خون
سجده زد و
سلام داد
سر ز حجاب
در کشید
جام می و
شراب داد
هر که
سلام بر تو کرد
غنچه شدو،
شکوفه شد
هر که ز تو
شکوفه شد
محمل او گلاب داد
چشم و دلش ،
پر آب شد
مهر تواش،
مراد شد
مرغ دل اش
ترانه کرد
نغمه ای بی حساب،
داد
عاشق تو،
حباب شد
هم می و ، هم
شراب شد
همدم هر پیاله شد
هستی خود،
بر آب داد
دوش، " رخ"ا ت ،
چو ماه بود
مست می و
شراب بود
سیل شراب چشم تو
قلب و دلم
برآب داد
جام طهور من
رسید
جامه و تن ز من
پرید
روشنکی ،
چو قرص ماه
روح مرا ،
شراب داد
چشم و دلم،
بهانه کرد
خلوت شب،
ترانه کرد
روشنکم،
به چشم و دل
قطره ای
" اشک ناب" داد
اشک ،
ز چشم من چکید
قاصدک دلم ،
بدید
خنده ای،
بر لبم جهید
"عشق " ،
مرا جواب داد
گفت تو یی گواه من
مالک تخت و جاه من
خوش بنشین به گاه من
کلمه ذکر و باب داد
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://rroshanaa2.persianblog.ir
http://LUCIFER2012.mihanblog.com
http://s4.picofile.com/file/7936503224/313_22.jpg
http://s5.picofile.com/file/8126116192/313_022.jpg
http://s5.picofile.com/file/8143079600/313_00022.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
بو سه بر معشوق ، چون زد نای ما
نای ما زان بوسه ها ، شد های ما
( رهبر معظم و روشنا )
***
ما نبودیم
سایه ما نور شد
نور گشتیم
جلوه ما حور شد
حال ما پر نور بود
پر شور شد
نفخه ای شد شور ما
در صور شد
نفخه آن صور ، شد در نای ما
ما الف گشتیم
او شد بای ما
آن الف با بای خود ، همخواب شد
ابر آگاهی ، از آن پر آب شد
بو سه بر معشوق ، چون زد نای ما
نای ما زان بوسه ها ، شد های ما
نفخه اش از نای بگذشت
هوی شد
هوی او ، در قلب ما رهپوی شد
هوی او شد ، موسی درگاه ما
عشق او شد ، عیسی آگاه ما
شرحه شرحه گشت ابر جان ما
قطره های عشق شد باران ما
آسمانها و زمین ، پر آب شد
جمله پهنای جهان، سیلاب شد
جمله آگاهی ما ، در آب شد
جهل بر ما، آتشی بی تاب شد
آب زان آتش ، چو دور از خویش شد
خاک گردیده
دلش پر ریش شد
ریشه ها مان ، سوی آبی میدوند
تا که آبی در کشند
آگه شوند
آب ساقی مدام جان ما
عشق و آگاهی و
هم ایمان ما
لوح آن عشقست و
آگاهیست آب
جلوه نور است و
پیداییست آب
جمله پیداها ، در او پیدا شده
جمله زشتی ها ، از او زیبا شده
جهل و تاریکی تو از خود دور دار
قلب و جانت تشنه آن نور دار
گر تو خواهی
ساقی جانت شود
زنده دارد
نور و ایمانت شود
خاک تو ، آن نان عیسایی شود
آب تو ، جام مسیحایی شود
نفس تو پاک است
عیسی خود تویی
قلب تو نور است
موسی خود تویی
بر الفبای وجودت کن نظر
اقراء باسم ربک داری بسر
***
ناصر طاهری بشرویه---روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa in google
rroshanaa2.persianblog.ir
nasertaheriboshrouyeh.persianblog.ir
http://s2.picofile.com/file/7969055371/313_51.jpg
http://s2.picofile.com/file/7969056769/313_051.jpg
http://s5.picofile.com/file/8119780434/313_0051.jpg
http://s5.picofile.com/file/8147806300/313_00051.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
( رهبر معظم و روشنا )
شربت و می بر لبانش , ساغر و نی در زبانش
عشوه ها صاحبقرانش , عاقلان، دیوانه دارد
***
*ساقی میخانه دل،
*باده ای
دردانه دارد
*شاهد شیرین عذارم،
*حالتی
مستانه دارد
*شعله شمع وجودش،
*عقل و دل،
پروانه دارد
*نفخه های گرم مهرش،
*روح و جان،
فرزانه دارد
*"نرگس مست" اش
چو خندد،
*دل ، به دنیا ،
دل نبندد
*نغمه های "دل نشین" اش
*قصه و افسانه دارد
*مستی و می،
مطرب و نی،
*سا قی و پیمانه ها،
هی،
*باده ای جانانه دارد
*شربت و می ،
بر لبانش
*ساغر و نی ،
در زبانش
*عشوه ها،
صاحبقرانش
*عاقلان، دیوانه دارد
*زاهدا،
سجاده تا کی!
*عاقلا،
هی ناله و نی
*ای شه و
سلطان و هم کی
*عقلتان، دندانه دارد
*ای حواریون عیسا
*ای امام ،
خاخام و ترسا
*والی مسجد ،کلیسا
*دین فروش،
کفرانه دارد
*ای فقیه ، ای آیت الله
*مجتهد ، ای پاپ دانا
*روشنا آمد، بدانید،
*روشنا، پیمانه دارد
*نی حلال و
نی "حرام" اید
*نی ز شاه و
نی "غلام" اید
*نی زمین و
نی "زمان" اید
*جهل هم،
تازانه دارد
*دست از ادیان
بشویید
*عیسی و احمد ،
نگویید
*کان حکیم عشق و
رحمت
*روشنا در سینه دارد
*روشنا،
" نور بهشت" است
*شاهد
" لوح سرشت" است
*کاتب
"سر انالحق"
*قبله ای،
فرزانه دارد
***
*ناصر طاهری بشرویه...روشنا
*پیامبر عشق و آگاهی
25/4/90
http://rroshanaa.persianblog.ir
http://rroshanaa.mihanblog.com
http://s1.picofile.com/file/7569652468/hgfg.jpg
http://s4.picofile.com/file/7994564622/313_80.jpg
http://s5.picofile.com/file/8129776450/313_080.jpg
http://s5.picofile.com/file/8144866834/313_0080.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
( رهبر معظم و روشنا )
در دم که آگاهی شدم*
شیطان, به دستم بوسه کرد*
****
وقتی که, هستی را خدا*
عین عدم, می آفرید*
وقتی که چشمان مرا*
چون چشم خود, رعنا کشید*
وقتی خدا, ناز مرا*
نزد ملائک می خرید*
یک لحظه, اشک آگهی*
از نور چشمانم, چکید*
دیدم که عاشق گشته ام ,*
عشق گشته من را آگهی*
من عارف از خود گشته ام,*
عقل, بی خبر, در ابلهی*
من بودم و دم بود و هی*
من پیر و من سلطان و کی*
گردیده ام در نای و نی*
امروز و فردا ها و دی*
یک لحظه ارباب وجود*
با قطره ای, اشکم سرود*
یک لحظه, نوری روشنا*
از تیرگی هایم ربود*
در دم که آگاهی شدم*
شیطان, به دستم بوسه کرد*
قلبم , مقرب تر شد و*
خود آن خدا را بوسه کرد*
آری که من عشق بوده ام *
عشق بوده من را آگهی*
من عاشق خود بوده ام *
خود عاشق حور و پری *
من بودم و دل بود و نی*
ساقی , شراب و جام می*
شوریدم اندر نای و نی*
شرح دل و اسرار می*
مست وخراباتی منم*
حور و سما واتی منم*
عشق ام, شراب ام, مستی ام*
حق را نشان ام, هستی ام*
من حی و قیوم ام به عشق*
حق گویم و رویم ز عشق*
من ریشه ها یم دیدنی ست*
گل واژه هایم چیدنی ست*
بر دفتر و اوراق دل*
تابیده ام , حق دیدنی ست*
رو سوی دل, حق را ببین*
یک دم, بر ساقی نشین*
خور باده ای هوش آفرین*
مستی حق بین را ببین*
آن صورت حق آشناست*
بی پرده است و روشناست*
اندر دل و قلب شماست*
می گردد و نور خداست*
نوری که, در جام شماست*
حوری که, هم نام شماست*
آئینه دار هستی است *
آگاهی و عشق و صفاست*
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا*
پیامبر عشق و آگاهی*
30/10/91
Search rroshanaa on google.com
http://s3.picofile.com/file/7628806662/1106.jpg
http://s1.picofile.com/file/7628806020/106.jpg
http://s3.picofile.com/file/7628806662/1106.jpg
http://s1.picofile.com/file/7628806983/1066.jpg
http://s5.picofile.com/file/8102610418/313_106.jpg
http://s5.picofile.com/file/8130533926/313_0106.jpg
http://s5.picofile.com/file/8143815918/313_00106.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
باز امشب ،قدسیان را پرده های شرم گیرم
در سرای "مریم عشق" جام وحیانی بنوشم
( رهبر معظم و روشنا )
***
باز امشب، در هوایت*
*جامه ای روشن بپوشم
پا ،به ساحل ها گذارم*
دل ،به دریا ها فروشم*
باز امشب، پرده ها را*
از در و پیکر بگیرم*
*جملگی دروازه ها را
*با زر و زیور بپوشم
*باز امشب" پا به پای" ات
جام زرینی بچینم*
*سکه ریزم، زیر پایت
*فرش ایرانی بپوشم
*باز امشب، "سر سرای" ات
چلچراغانی بگیرم*
بامها و کوچه هارا*
*طاق نورانی بپوشم
*باز امشب، شمع و گلدان
بر سر راهت گذارم*
*بلبلان مستانه خوانند
*در "نی و نای" ام خروشم
باز امشب، ماه شب را*
از دل ظلمت بگیرم*
*پیش روی "ماه ماه" ات
*جامه ای کهتر بپوشم
باز امشب، از لبانت*
باده و ساغر بگیرم*
*چشم د ر چشمت گذارم
جرعه ای مهتر بنوشم*
باز امشب ،قدسیان را*
پرده های شرم گیرم*
در سرای "مریم عشق"*
جام وحیانی بنوشم*
باز امشب، حوریان را*
چتر گل از شاخه چینم*
جام گل بر سر گذارم*
عطر روحانی بنوشم*
*عاشقان،
امشب کجایید
روشنا آمد،
بیایید*
*جامهای عشق گیرید
*مطرب و ساقی،
*به هو شم
*****
*ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی*
27/4/90
Search rroshanaa on google.com
http://s4.picofile.com/file/7997756555/313_82.jpg
http://s5.picofile.com/file/8111262584/313_082.jpg
http://s5.picofile.com/file/8142564900/313_0082.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
( رهبر معظم و روشنا )
خلوتی باخلوتش کردم , رخم مجنون نمود
رخ چو مجنون گشت , هر لیلی وشی مفتون نمود
***
قطره ای،
زان چشمش افتاد و
دلم،
پر خون نمود
خون دل خوردم بسی
هوش از سرم،
بیرون نمود
خلوتی باخلوتش کردم
رخم،
مجنون نمود
رخ چو مجنون گشت
هر لیلی وشی
مفتون نمود
عاشقی بودم
چو فرهاد و
دلم شیرین صفت
بیستون کندم بسی
تا خاک من
شیرین نمود
چونکه ،
شیرین گشتم و
دل بود،
کوه بی "ستون"
من بکاویدم به دل
آن کوه ،
فرهادم نمود
در دلم نجوا شنیدم
دل مرا شد
کوه طور
موسی آن طور گشتم
طور
طوبایم نمود
یک نفس
طوبا شدم من
طور در خود
طور شد
شرحه ای
در سینه دیدم
عشق ،
فرمانم نمود
لوح فرمانش گرفتم
جانب هامون شدم
بر همه فر عونیان
آن لوح،
فرمانم نمود
عشق بودم ،
واژه گشتم
موسی ام آگاه شد
عشق،
موسا شد،
قلم شد
آن قلم ،
ماری نمود
چون قلم نیلی شد و
آن لوح ،
نیلی از قلم
نیل
زان خشکیده شد
وان لوح ،
توراتم نمود
بر قلم افتاده عشق
ای عاشقان ،
مجنون شوید
لیلی ،
اندر کلبه دل
نام خود ،
مجنون نمود
چون،
دل و دلبر یکی شد
بانگ آگاهی زدند
عشق ،
" اقراء بسم رب"
انجیل و
قرآنم نمود
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://s3.picofile.com/file/7960526876/313_44.jpg
http://s4.picofile.com/file/7960779779/313_044.jpg
http://s5.picofile.com/file/8123795542/313_0044.jpg
http://s5.picofile.com/file/8142739684/313_00044.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg
(رهبری معظم و روشنا )
یادمان هست که گر خاطرمان تنها شد
بجز از جام شراب تو دوایی نکنیم
(یا(طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم))
***
چو نکه تنها شده ایم
قصد خطایی نکنیم
گر به خود در شکنیم
هیچ صدایی نکنیم
کنج خلو تگه دل رفته
پناهی گیریم
باده نوشیم دمی ،
هیچ ریایی نکنیم
چونکه مست از می دل گشته و
هوشیار شدیم
گوش وچشمی به دو صد
شاه و خدایی نکنیم
عشق نوشیم ز عشق و
غم دنیا نخوریم
بجز از مهر و وفا
هیچ جفایی نکنیم
به همه عا لم و آدم
خبر از عشق دهیم
یار دانست ، که ما
هیچ گناهی نکنیم
یادمان هست که گر
خاطرمان تنها شد
بجز از جام شراب تو
دوایی نکنیم
(یا(طلب عشق زهر بی سر و پایی نکنیم))
ما که پروانه صفت
شاهد شمع تو شدیم
گر بسو زد پر ما
هیچ هواری نکنیم
همچو بلبل
ز گل روی تومستانه شدیم
گر زکوی تو رویم
نغمه سرایی نکنیم
شب ما روز شد و
شمع تو خاموش نشد
ما ز کویت نرویم
عمر تباهی نکنیم
ما ز شمع وگل روی تو
مسیحانه شدیم
گر که حکم تو صلیب ا ست
ابائی نکنیم
***
ناصر طاهری بشرویه....روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
http://s3.picofile.com/file/7976544622/313_55.jpg
http://s5.picofile.com/file/8111544942/313_055.jpg
http://s5.picofile.com/file/8143660568/313_0055.jpg
http://s5.picofile.com/file/8145726534/505468rroshanaa.jpg