(چو بر یارم نظر کردم)
رخ از سجاده، بر چیدم
دل و دلداربگزیدم
چو بر یارم نظر کردم
همه سجاده ، "او" دیدم
به رویش، سجده بگزیدم
همه محراب، "او" دیدم
دل از مهرش، نگردیدم
"مه "من ، گشته "خورشید "م
ز هر ماهی، پریدم من
همه احوال، دیدم من
در آن آغوش رحمانی
که میداند؟ چه ها دیدم!
من از تلخی، گذر کردم
در آن شوری، سفر کردم
دل از شورش ، مقر کردم
همه شمس و قمر دیدم
درآن نورو درآن ظلمت
در آن وصل ودرآن هجرت
در آن تلخ ودرآن شیرین
ملا ئ ک، در حضر دیدم
نشستم بر در کویش
مگر،اورا گذر افتد
بهار آمد، گلستان شد
دلم، با پا و سر دیدم
دل من با بهاران شد
در آن باغ و گلستان شد
رخ زردم، حمیرا شد
من آن اهل نظر دیدم
رخم، پیش رخش، شه شد
دلم، از شمس او، مه شد
همه افلاک عالم را
تنی، بی پا وسر دیدم
ز ملک و شه، گذر کردم
بر آن جانان، نظر کردم
همه اسرار هستی را
من اندر یک نظر، دیدم
ز سر َ ش ، من گذر کردم
به نورش، یک نظر کردم
دل از نورش، بصر کردم
رخش را، روشنا دیدم
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
rroshanaa.mihanblog.com
rroshanaa.persianblog.com
rroshanaa.blogfa.com
rroshanaa.iranblog.com
rroshanaa.parsiblog.com
rroshanaa.wordpress.com