از عشق نمردم بخدا ،
عشق تنیدم
***
من دوش،
ز میخانه دل،
باده خریدم
مستاز رخ دل گشتم ، و
پیمانه کشیدم
در کوی خرابات،
بسی رفتم و گشتم
جز بر در کوی تو،
خرابات ندیدم
درکویتو من،
تا بهسحر،
گشتم وگشتم
جز نرگس مستت ،
می و پیمانه ندیدم
در کنج دلت ،
من به خرابات نشستم
جز باده عشقت،
من دیوانه ،
ندیدم
آن ساقی جانانه،
ز دل،
سوی من آمد
جز باده دردانه،
ز دل،
می نخریدم
آن باده،
بنوشیدم و،
از هوش برفتم
جز برق نگاهت ،
بخدا هیچ ندیدم
بر روشنی برق نگاهت،
چو پریدم
جز شمع رخت،
مهر به کاشانه ندیدم
پروانه شدم من،
پر و بالی بگرفتم
سویت بپریدم من و
هی، جامه دریدم
هی، بال زدم من ،
ز لبت، بوسه بگیرم
زان آتش لبها،
پر پرواز بریدم
بر دامنت افتادم و
مدهوش تو گشتم
در شعله عشقت ،
که بداند چه کشیدم!
عشقت به تنم ریخت،
در آن عشق بمردم
از عشق نمردم،
بخدا ،
عشق تنیدم
در عشق ،همه
روضه رضوان تو،
دیدم
خود عشق،
بدیدم من و،
آن عشق،
تو دیدم
***
ناصر طاهری بشرویه...روشنا
پیامبر عشق و آگاهی
Search rroshanaa on google.com
http://s2.picofile.com/file/7940977204/313_27.jpg
http://s2.picofile.com/file/7940977204/313_27.jpg
http://s5.picofile.com/file/8123583826/313_027.jpg